بهمبری



صبح زود از خواب بیدار شدم. کتری را روی گاز گذاشتم تا چای درست کنم. به اتاق پسرم رفتم و وسایل مدرسه‌اش را آماده کردم. آب که جوشید چای را دم کردم و صبحانه را حاضر کردم همسر و پسرم را بیدار کردم. بعد ازراهی کردن آنها به سراغ آشپزخانه رفتم. ظرفهای کثیف را شستم. یادم افتاد قرار بود قیمه بپزم اما لپه نداشتم در ضمن پسرم قیمه را با سالاد دوست دارد پس لباس پوشیدم و برای خرید لپه و خیار و گوجه  وسبزی خوردن از خانه بیرون رفتم. سوز سردی می‌آمد. برگشتم و برنج و لپه را خیس کردم. پیاز خرد کردم و‌گوشت را که حالا خیلی کمتر از قبل می‌توانیم بخریم، تفت دادم و با لپه و کمی رب گذاشتم تا بپزد. سبزی خوردن را پاک کردم و خیساندم. لباسها را داخل لباسشویی ریختم. خانه به هم ریخته بود. بعد از مرتب کردن خانه و تخت‌خواب ‌ها، همه جا را جارو زدم. کف خانه سرامیک است و مجبورم  حتما با تی آن را تمیز کنم. به آشپز خانه برگشتم آب برنج را گذاشتم تا بجوشد در این فاصله قبض گاز و آب را اینترنتی پرداخت کردم. آب که جوشید برنج را داخلش ریختم بعد آبکش کردن و دم کردم. برای خورش سیب زمینی را خیلی ریز خلال کردم و سرخ کردم. لباسها را از ماشین در آوردم و پهن کردم. کتری را گذاشتم تا بجوشد. سبزی خوردن را شستم و خیار و گوجه  و پیاز را خرد کردم و سالاد درست کردم. کتری که جوشید چای را دم کردم. ظرفهای ناهار را آماده کردم .پسرم و همسرم از راه رسیدند. ناهار را آماده کردم. بعد از خوردن ناهار ظرفها را به آشپزخانه بردم و شستم. چای ریختم. میوه آوردم و پوست کندم. پسرم عصر باشگاه داشت. لباسهایش را آماده کردم. خیلی خسته بودم خواستم کمی استراحت کنم که تلفن زنگ خورد. مادرم بود که از من خواست برایش خرید کنم و ببرم. بعد از راهی کردن پسرم لباس پوشیدم و برای مادرم خرید کردم. وبه خانه‌اش بردم. اصرار کرد بمانم اما نمی‌شد بمانم. پسرم به خانه برمی‌گشت. م خداحافظی کردم. به خانه که برگشتم تنم درد می‌کرد. انگار سرما خورده بودم. برای خودم سوپ و برای بقیه کوکو سبزی درست کردم. پسرم که از باشگاه برگشت از من خواست در انجام تکالیف کمکش کنم.  شام را که خوردیم بعد از خوردن چای خواستم کمی استراحت کنم که یکی از  همکاران همسرم با خانواده سر زده به خانۀ ما آمدند. از آنها پذیرایی کردم وقتی که رفتند ساعت ۱۲ شب بود. بعد ازمرتب کردن آشپزخانه وقتی به رختخواب رفتم خر و پف همسرم بلند بود. به آرامی زیر پتو خزیدم ولی تا صبح تب و لرز داشتم. وقتی ساعت گوشی زنگ خورد نای بیدار شدن نداشتم. ولی مجبور بودم .کلی کار نکرده داشتم. با خودم فکر می‌کردم کاش می‌شد امروز را مرخصی بگیرم. ولی از کی؟! کاش پسر و همسرم کمی مرا درک می‌کردند و به من در انجام وظایف هر روزه خانگی کمک می‌کردند. اما انگار که کار خانگی ۲۴ ساعته بدون مرخصی و تکراری وظیفۀ من است. کاری که همیشه بر دوش ن بوده و بسیاری از مردان انجام آن را آسان می‌دانند و همکاری و مشارکت با ن را دون شأن خود می‌پندارند.


گیلان اؤجا 23 منتشر شد

شمارۀ ۲۳ اؤجٰا، دی ماه ۱۳۹۷، منتشر شد. 

کشور ما ،ایران، کیک نیست» عنوان نخستین یادداشت شمارۀ بیست و سوم اؤجٰا است. موضوع این یادداشت طرح انتقال آب دریاچهٔ کاسپین به استان سمنان است. 
در این یادداشت با طرح پرسشهایی از چیستی و چگونگی امکان اجرای چنین طرحی، ضمن انحرافی دانستن این طرح برای فریب افکار عمومی، به انتقاد از طرح چنین پروژه‌های عظیم ملی، بدون مشارکت نظری و عملی جمهور مردم پرداخته و آمده است: دربارهٔ طرح انتقال آب هم نه کسی حرفی از مناطق حفاظت شدهٔ محیط زیستی در سمنان می‌زند و نه از قدیمیترین جنگلهای جلگه‌ای سیاره، در گیلان و مازندران.» 
در ادامه گزارش‌هایی پیرامون سوانح کار و محدودیت‌های امنیتی»، آتشسوزی یا آتش‌زدن خانه‌های تاریخی»، بیانیه‌های کانون صنفی معلمان گیلان در محکومیت بازداشت گستردۀ فعالان صنفی کشور» و یادداشتی هم دربارۀ ادامۀ بازداشت امیرسالار داوودی، وکیل دادگستری می‌توانید بخوانید.
بسیار بهار که سوخته» نیز پیرامون نامۀ اخیر اسماعیل بخشی دربارۀ شکنجه و واکنش‌ها به آن است. 
گزارش کوتاه و مستندی از فاجعۀ انباشت زباله در ساحل داداش آباد آستارا با عنوان نفوذ شیرابه به دریا و نقض تعهدات بین‌المللی»؛ در پی آن گزارش یک اعتصاب»، گفت‌وگو با چند تن از فعالان صنفی معلمان از استان گیلان، فارس و تهران که در تحصن سراسری اخیر معلمان شرکت داشتند، و برخوردها با آنان را می‌توانید بخوانید. و در ادامه چند شعر از محمود بهشتی لنگرودی و عبدالرضا قنبری و قصۀ کوتاهی از محمد حبیبی، آموزگاران در بند نیز منتشر شده است. 
یادداشت گیلکی می‌شهر»، به قلم نویسندۀ این وبلاگ،در این شماره به موضوع تیم فوتبال ن ملوان اختصاص دارد.
همینطور تقصیر خودشونه» بخش دیگری از سلسله یادداشت‌های پاسخ به جوابهای حاضر آماده» هم در اؤجٰای ۲۳ منتشر شده است. یادداشتی پیرامون جنبش جلیقه‌زردها با عنوان کسی که بدبختی می‌کارد، انقلاب درو خواهد کرد»، به همراه نامۀ دریافتی از کارگران چوکا» که به شرح وضعیت دشوار کار و معیشت و بحران‌های این کارخانه در تالش می‌پردازد هم از دیگر مطالب این شمارۀ مجلۀ گیلانˇ اؤجٰا‌ست. 
قسمت دوم یادداشت‌هایی که با عنوان شورا چیست؟» در اؤجٰا منتشر می‌شود به همراه بخش نخست ترجمه‌ای از الینور حکیم، دربارۀ تئاتر برشت، به همراه ترجمۀ گیلکی داستان کوتاهی با عنوان بی حؤرمت پیرک» از برتولت برشت هم از دیگر مطالبی‌ست که در این شماره منتشر شده است.
گزارش تصویری و شرح برگزاری نمایشگاه گروهی عکس خیابانی زحمتکشان نیز پایان‌بخش مطالب مجله است. بیست‌وسومین شمارۀ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا، دی ماه ۱۳۹۷ در ۱۶ صفحه و به قیمت سه‌هزار تومان در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد.

مراکز پخش مجلۀ گیلان اؤجا


تیم فوتبال ن ملوان بندر انزلی؛ عکس از پایگاه اینترنتی گیل خبر

بیدارزنی:‌ فوتبال از جمله رشته‌های پرطرفدار، پرحاشیه و مهیج ورزشی است که در سال‌های اخیر بر طرفداران و علاقه‌مندان به آن در میان ن افزوده شده و ن فوتبالیست مانند مردان در زمین چمن یا سالن فوتسال به این ورزش جذاب می‌پردازند.

اولین تیم فوتبال چمنی ن متعلق به باشگاه تاج بود که از سال ۱۳۴۹ فعالیت خود را آغاز کرد و به تدریج و با بالا رفتن تعداد تیم‌ها و استقبال دختران، فدراسیون فوتبال ایران تشکیل اولین تیم ملی فوتبال ن را در دستور کارش قرار داد؛ اما در پایگاه اطلاع‌رسانی فدراسیون فوتبال و به طور کلی در فضای مجازی، اطلاعات موثق و منابع مکفی درباره‌ی آن تیم وجود ندارد. پس از انقلاب، ورزش ن در تمام رشته‌ها از جمله فوتبال به محاق رفت تا سال ۱۳۷۲ که با برگزاری مسابقات سالنی فعال شد و از آن زمان تا کنون فراز و فرود‌های زیادی مانند مسئله‌ی پوشش و حضور در محافل بین‌المللی را پشت سر گذاشته است. 

این ورزش پرتحرک که با قدرت، تکنیک و جنگندگی همراه است جای خود را در میان ن و دختران شهرستانی نیز به خوبی باز کرده است که از بین آن‌ها می‌توان به تیم فوتبال ن ملوان بندرانزلی اشاره کرد. این تیم که از زمان حضورش در لیگ برتر از سال ۱۳۸۴ یکی از تیم‌های مطرح بوده و حتی یک سال قبل از انحلالش به عنوان نایب قهرمانی دست یافته بود، در سال ۱۳۹۵ در میان اندوه و شگفتی هواداران و بازیکنان به یکباره منحل شد. مدیرعامل باشگاه در آن زمان پس از سقوط تیم فوتبال مردان ملوان از لیگ برتر، درباره‌ی انحلال تیم ن ملوان گفت: ما بسیار عیالوار هستیم. وقتی یک کشتی در طوفان اسیر می‌شود، بار خود را خالی می‌کند.»

این بار اضافی تیمی بود که در سال‌های اخیر هیچ فصلی را بدون عنوان به پایان نرسانده بود و یکی از بازیکنان ملی‌پوش، سارا قمی، عنوان خانم گلی را با زدن ۱۵ گل در لیگ برتر به دست آورده بود.  

گرچه دلیل انحلال این تیم، در ابتدا مسائل مالی اعلام شد ولی در کمال ناباوری دلایل دیگری در بیانیۀ صادره از باشگاه ملوان عنوان شد که علت انحلال تیم، همجنسگرایی اعضای تیم و شرایط خاص بدنی بعضی از اعضای تیم است. بیانیه‌ای که نگاه از بالا و مردسالار مدیران باشگاه در آن با ادبیات جنسیت‌زده، بهانه‌ای برای حذف ن ورزشکار شد.

باشگاه ملوان از اواسط فصل گذشته تصمیم به عدم تیم‌داری در حوزه بانوان گرفت، این تصمیم دلایل خاص خود را داشت و نمی‌توان آن‌طور که در برخی رسانه‌ها و مصاحبۀ برخی‌ها مطرح شده است، تنها دلیل این تصمیم را به موضوعات مالی ربط داد. چرا که شاید دلایل مالی کوچکترین بخش از دلایل این تصمیم بود و بزرگ‌ترین دلیل آن‌را باید در مواردی جست‌و‌جو کرد که نمی‌توان در یک جامعۀ اسلامی آنها را مطرح کرد.»

متن بالا بخشی از بیانیۀ باشگاه ملوان انزلی در خصوص انحلال تیم فوتبال بانوان این باشگاه است؛ موضوعی که زمزمه‌های آن از ماه‌ها قبل شنیده می‌شد. اما دلیلی که برای انحلال این تیم در بیانیۀ باشگاه ذکر شده است، عجیب و شک‌برانگیز به نظر می‌رسید. رفته‌رفته موضوع مالی که این اتهام اخلاقی بهانه‌ای برای سرپوش گذاشتن بر آن شده بود از اذهان عمومی دور و فراموش شد تا مدیران مذکور پاسخگوی مسائل مالی و ورشکستگی باشگاه نباشند و با طرح مسائل محرک جنسیتی، افکار عمومی را منحرف سازند و این میان چه قربانی‌ای از دختران ورزشکار، بی‌دردسرتر بود.

سرپرست تیم بانوان به این اقدام واکنش نشان داده و با انتشار بیانیه‌ای اعتراض خود را به گوش مسئولان امر رساند. در این بیانیه به سهل‌انگاری و سوء مدیریت مدیران باشگاه اشاره شده و مسائل اخلاقی مطرح‌شده را توهین و تهمتی برای توجیه سهل‌انگاری‌ها دانست. در قسمتی از بیانیۀ سرپرست بانوان آمده است: بیانیۀ باشگاه ملوان، توهین بزرگی به بازیکنان این تیم و بخشی از بدنۀ جامعه است. جای تأسف دارد که مدیران ما به‌ دلیل بی‌کفایتی و عدم مدیریت صحیح، خود را پشت سنگر حجاب و اخلاق پنهان می‌کنند و با مصادره به مطلوب کردن دین و به قیمت توهین به دختران استان خود، تنها به دلیل نبود بودجه، بحث حجاب و مشکلات اخلاقى را پیش می‌کشند.»

ایراندوست، سرمربی تیم ن ملوان  نیز به سختی‌ها و تلاش‌هایی که در چندین سال گذشته برای پیگیری علاقۀ خود داشت، اشاره کرد و گفت: ورزش تنها شغل حرفه‌ای و فوتبال عشق من بود، بعد از تولد پسرم در دو ماهگی او، به فوتبال پرداختم و تلاش بسیار کردم. در چهار جبهۀ تمرین، باشگاه، خانه و دانشگاه فعالیت می‌کردم و تمام مشکلات را تنها به خاطر عشق به فوتبال تحمل می‌کردم. چرا که با خود می‌گفتم روزهای خوب فرا خواهید رسید و با قهرمانی تلاش‌های‌مان دیده خواهد شد ولی متأسفانه بعد از گذشت سال‌ها و کسب عناوین مختلف تیم منحل شد و شاهد بالاترین حد بی‌احترامی بودیم. تصور من این است که این اتفاق برای جامعۀ ورزش ن اتفاق خوبی نیست و نا‌امیدی بزرگی را به وجود خواهد آورد.»  

وی ادامه داد: از نظر من ن و مردان با یکدیگر برابر هستند، بنابر دلایلی که برای من قانع‌کننده نیست می‌گویند ن و مردان از نظر بودجه برابر نیستند، این حق نباید وجود داشته باشد که بنا به هر دلیلی  حداقل‌ها را نیز از ن بگیریم و مانع رفتارهای حرکتی ن و مانع ورزش و نشاط آنها شویم.

سرمربی  فوتبال ن ملوان گفت: در لیگ برتر مردان ممکن است یک میلیارد برای تیم هزینه شود اما در بخش بانوان در چهارده سالی که فعالیت داشته‌ایم فقط در دو-سه سال اخیر پول دریافت کرده‌ایم و تمام اسناد در باشگاه موجود است. در سال گذشته کل هزینه‌ها برای یک فصل تیم مبلغ ۵۰۰ میلیون تومان بود، این هزینه‌ها شامل البسه ورزشی، کرایه  زمین برای تمرین، رفت و آمد، هزینه داوران، هزینه مسابقات و… یعنی تمام هزینه قرارداد بازیکنان و کادر فنی با ۵۰۰ میلیون تومان انجام می‌شد.

او در ادامه گفت: حتی اگر این ۵۰۰ میلیون تومان نیز برای باشگاه زیاد بود بهتر بود یک جلسه با سرپرست تیم گذاشته می‌شد و باشگاه اعلام می‌کرد چون شرایط مالی خوبی نداریم هزینه‌ها را کاهش می‌دهیم، قطعا بازیکنان اینقدر منطقی بودند که با کم کردن هزینه کمک کنند تا تیم منحل نشود، ولی اینکه یک طرفه تصمیم‌گیری شود و تیمی را که برایش زحمت کشیده شده و هویت ن انزلی است و ن انزلی با حضور ۲۵۰۰ نفری خود در ورزشگاه تختی انزلی نشان دادند که چقدر تیم خود را دوست دارند، اینگونه منحل شود کار درستی نبود. چرا که واقعا حیف است تیمی که اینقدر مرتب، منظم و با انسجام اخلاقی و فنی کار کرده است برای هیچ و پوچ و بی هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای و تنها به دلیل یک مصاحبه منحل شود.

ایراندوست به مصاحبه‌های مردان در فضای رسانه‌ای اشاره کرد و افزود: مردان مصاحبه‌هایی در فضای رسانه‌ای انجام می‌دهند که من هیچ یک از آنها را تایید نمی کنم ولی آیا با آنها نیز اینگونه برخورد می‌شود و صورت مسئله را پاک می‌کنند و یا اینکه با در نظر گرفتن تنبیهات و جریمه  موضوع را حل می‌کنند. خیلی از مسائل با صحبت کردن حل می‌شود. بچه‌ها همیشه دوست دارند پدر دست محبت بر سر آنها بکشد و بگوید مشکلات حل می‌شود، در حد همین جملات مشکلات بازیکنان می‌توانست کم‌رنگ شود، توجهات معنوی نسبت به بازیکنان کم بود و نحوه برخورد با آنها طوری بود که کلافه شده بودند اما با وجود تمام شرایط سخت به قولی که داده بودند عمل کردند و با اختلاف یک امتیاز نایب قهرمان لیگ شدند.

‌دو سال پس از این انحلال عجیب و پرحاشیه، تیم ملوان ن بار دیگر به عرصۀ رقابت‌ها در لیگ برتر بازگشتند و با مربیگری مریم ایراندوست که خود از خانواده‌ای فوتبالی‌ست و سابقهی بازی در این تیم را هم دارد، کار خود را خیلی بهتر آغاز کرده است. ایراندوست در مصاحبه با خبرنگار الجزیره گفت: من فکر می‌کنم فوتبال بازی کردن در ایران وقتی زن هستید کاملاً دیوانگی‌ست و ما دیوانه‌هایی هستیم که از دیوانه‌خانه فرار کردیم.» 

این تیم در بازی قبلی خود که در خانه برگزارکرد، با استقبال و حمایت بیش از دو هزار نفر در ورزشگاه تختی همراه بود و هواداران این تیم با وجود باخت تیم با نتیجۀ صفر بر یک تا آخرین لحظات به تشویق تیم خود پرداختند. بازی بعدی این تیم با آذرخش تهران بود که با نتیجۀ پر گل ۸ بر صفر به نفع ملوان پایان یافت. در هفته‌ی چهارم این دوره از بازی‌ها نیز تیم ن ملوان با برد شیرین ۴ بر ۱ مقابل سپیدار قائمشهر جایگاه خود را در رده چهارم جدول تثبیت کرده است؛ تیمی که دو سال بعد از انحلال، جنگنده و پرتوان وارد رقابت‌ها شده و با وجود کمبودها و نا‌برابری‌ها نتایج خوبی به دست آورده است.

ن ملوان علی‌رغم توهین‌های مدیریت مردسالارانه، نشان دادند که ورزش جنسیت نمی‌شناسد و ن هم در رشته‌های به ظاهر مردانه و خشنی همچون فوتبال نیز می‌توانند موفق باشند. آنان هم تکل می‌روند، هم لایی می‌زنند، هم می‌دوند، هم هِد می‌زنند، هم آسیب می‌بینند و هم  گل می‌زنند. در حالی که به دلیل پخش نشدن مسابقات ورزشی از تلویزیون و نداشتن اسپانسر، دیده نمی‌شوند و هرگز از حمایت‌هایی که از فوتبال مردان می‌شود برخوردار نیستند، اما با عشق و ازجان‌گذشتگی در مستطیل سبز می‌دوند تا نشان دهند از مردان چیزی کم ندارند. خواستن توانستن است. آنان فعل خواستن را به خوبی صرف کردند و توانستند. به امید پیروزی و موفقیت‌های روز افزون برای این تیم پرتلاش و مبارز.‌‌‌‌


واژگونی مینی‌بوس کارگران

سخنگوی اورژانس مازندران از مصدوم شدن ۱۶ نفر بر اثر واژگونی یک دستگاه مینی‌بوس در گلوگاه خبر داد.
ذکریا اشکپور در

گفت‌وگو با ایسنا - منطقه مازندران، گفت: در ساعت ۱۷ و ۴۲ دقیقه چهارشنبه - ۵ دی - خبر این حادثه به مرکز پیام شرق استان مازندران اعلام شد و بلافاصله آمبولانس‌های پایگاه‌های اورژانس گلوگاه، تیرتاش، نوکنده و هلال احمر پاسند، نوکنده و کردکوی به محل حادثه واقع در مسیر گلوگاه نوکنده اعزام شدند.
وی تصریح کرد: در این حادثه ۱۶ نفر مصدوم شدند که یک نفر مرد و بقیه، خانم‌های ۲۰ تا ۴۸ ساله بودند. سخنگوی اورژانس مازندران خاطرنشان کرد: تمام مصدومان پس از انجام‌ اقدامات درمانی اولیه پیش بیمارستانی به بیمارستان‌های ثامن‌الائمه گلوگاه و شهدای بندر گز منتقل شدند.

در این زمینه یادداشتی به نقل از

کانال تلگرامی هنر نوشتن در

تلگرام بهمبری منتشر کردم:

سانحه واژگونی مینی بوس کارگران در گلوگاه بندرگز

ن؛ کُشتگان کار مضاعف!

خبر واژگون شدن مینی بوس حامل کارگران زن در مازندران در میان خبرهای مربوط به اتوبوس مرگ دانشگاه و خبرهای دیگرگم شده بود.

چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷ مینی بوس با ۱۸ سرنشین زن در شرق مازندران واژگون شد و همه ی سرنشینانش زخمی و به بیمارستان منتقل شدند که برابر گزارش ها، تا کنون دو نفر از آن ها‌ جان باختند.

اینکه علت یا علت های این سانحه چه بوده، موضوع این نوشته نیست، چرا که تاکنون صدها بلکه هزاران واژگونی و سانحه ی منجر به مرگ جمعی در جاده های مرگ‌زا اتفاق افتاده است بدون آنکه علت ها ریشه یابی و از تکرار آن ها جلوگیری شود. مسوولان و مقصران اصلی این حوادث که بسیاری از آن ها به جنایت شبیهند، موضوع را فرافکنی می کنند و به گردن عوامل طبیعی و یا عوامل ناروشن و غیرقابل پیگیری مانند سکته کردن راننده و . . . می اندازند. و هر روز هیولای مرگ در جاده ها جولان می دهد و قربانی می گیرد.

اما آنچه در این نوشتار اهمیت دارد، چند موضوع است:

۱- نی که مجبورند برای تامین معاش خانواده ی خود، کار کنند.

۲- این ن، کارگران فصلی هستند که عمدتاً در باغ ها و جالیزها کار می کنند. ن سبزیکار، شالیکار، میوه چین، پنبه چین و . . . 

۳- ن کارگر در بخش کشاورزی، یک سوم مردان مزد می‌گیرند و همین ارزان بودن قیمت نیروی کارشان سبب شده است که عده ای به عنوان کارچاق کن و کنتراتچی ، ن را از شهرها و روستاهای همجوار سازماندهی می‌کنند و با مینی بوس به مزارع و باغ ها می برند و برمی گردانند. بدیهی است که بخشی از مزد ن را به عنوان کاریابی برای خود بر می‌دارند.

۴- از آنجا که گاهی صبحانه و ناهار کارگران زن، بعهده ی خود کارگران است و تازه کرایه ی رفت و برگشت را هم باید بپردازند، نیمی از مزد روزانه شان هم به این طریق از کف شان می پرد.

۵- میوه چینی و سبزی کاری از کارهای موقتی است بنابراین مشمول بیمه ی درمانی و بازنشستگی نمی شود. 

۶- این کارگران زن هنگامی که شب به خانه بر می گردند باید به وظایف!! سنتی خود نظیر پخت و پز و شست و شو و مواظبت از کودکان و همسر عمل نمایند .

۷- کار کارگران زن میوه چین و سبزی کار، چیزی از بردگی کم ندارد.

این کارگران زن، کشتگانِ کار مضاعف اند.


هادی صادقی معاون فرهنگی قوه قضائیه ایران می‌گوید ن در صورت رعایت اخلاق و مسائل شرعی» می‌توانند مثل مردان در ایران به ورزشگاه‌ها بروند و حضور آنها در اماکن ورزشی، فی‌‌نفسه» اشکالی ندارد.

اظهارات وی در حالی بیان شده که پس از حضور محدود شماری از ن ایرانی در جریان مسابقه تدارکاتی بین دو تیم فوتبال ایران و بولیوی که به دلیل تهدید فیفا رخ داد، محمدجعفر منتظری، دادستان کل ایران از این اقدام انتقاد کرده بود.

محمدجعفر منتظری چنین اقدامی را ارتکاب گناه» خوانده و تهدید کرده بود که اگر این حرکت‌ها ادامه یابد برخورد قضایی خواهیم داشت».

با این حال هادی صادقی، معاون فرهنگی قوه قضائیه، روز یکشنبه دوم دی‌ماه در اظهاراتی که به نظر می‌رسد چرخشی خفیف در مواضع قوه قضائیه درباره حضور ن در ورزشگاه‌هاست، نفس حضور آنها در اماکن ورزشی را بلامانع اعلام کرده است.

وی رعایت دو شرط اخلاق و شرع» را به دلیل آنچه بروز احتمالی عارضه» در صورت حضور ن در ورزشگاه‌ها نامید، مطرح کرده و گفته این عوارض» ممکن است در حالی پیش بیاید که حضور در ورزشگاه و تماشای ورزش، برای ن و مردان فی‌نفسه هیچ اشکالی ندارد».

معاون فرهنگی قوه قضائیه از جمله این عوارض»، به دو موضوع دیدن بدن جنس مخالف برای نامحرم» و فضای غیراخلاقی و نامناسب ورزشگاه‌ها» برای ن اشاره کرده است.‎

وی گفته است: دیدن بدن جنس مخالف برای نامحرم جایز نیست، این حکم شرعی است، اما ممکن است با وجود فاصله زیاد جایگاه تماشاچیان در برخی موارد، صدق نظر به بدن نامحرم نباشد؛ این یک بحث فنی و مصداقی است و می‌توان برای تشریح موضوع با فقها و مراجع محترم صحبت کرد».

آقای صادقی درباره ضرورت حفظ حرمت» ن در ورزشگاه‌ها هم افزود که جو حاکم بر ورزشگاه ممکن است غیراخلاقی» باشد و حضور یک بانوی مسلمان در چنین فضایی که امکان هتک حرمت وجود دارد، جایز نیست» و راهکار آن را نیز مدیریت ورزشگاه‌ها و ایجاد فضای سالم» عنوان کرد.

مجادله بر سر شرعی بودن یا نبودن» حضور ن در ورزشگاه‌ها پیش از این نیز میان علی مطهری، نماینده مجلس و محمدجعفر منتظری صورت گرفته بود.

آقای مطهری در واکنش به اظهارات منتظری مبنی بر غیرشرعی» بودن حضور ن به طور کلی در همه ورزشگاه‌ها گفته بود که حضور ن در مسابقاتی مانند شنا، کشتی، بسکتبال و والیبال مردان دارای اشکال شرعی» است، اما در استادیوم‌ فوتبال به نظر می‌رسد مطابق این ملاک نباید اشکال شرعی وجود داشته باشد».

این در حالی است که بسیاری از امامان جمعه و ون در ایران به صراحت با حضور ن در ورزشگاه‌ها مخالفت می‌کنند.

از جمله ناصر مکارم شیرازی، مرجع تقلید شیعه، حضور ن در ورزشگاه‌ها را باعث رسوایی» خوانده و خطاب به مسئولان افزود که فیلم‌های منتشر شده از حضور آنها به خوبی نشان داد شما هرگز نخواهید توانست کیفیت حضور آن‌ها را کنترل کنید».

این در حالی است که ، رئیس‌جمهوری ایران گفته است: چه ایرادی دارد که بخشی از استادیوم ورزشی که هیچ منافاتی با قانون، شرع و مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی ندارد به بانوان اختصاص یابد».

عبدالله حاجی صادقی، نماینده رهبر جمهوری اسلامی در سپاه پاسداران هم ۳۰ مهر گفته بود که مقاومت در مقابل حضور ن در ورزشگاه هزینه دارد ولی باید انجام شود».

محمود ‌نژاد، رئیس‌جمهوری پیشین ایران، در سال ۸۵ دستور ورود ن به ورزشگاه‌ها را صادر کرد اما پس از مخالفت مراجع تقلید این دستور اجرا نشد.

در سال‌های اخیر شماری از کنشگران حقوق ن و فعالان اجتماعی و دیگر چهره‌ها برای رفع ممنوعیت ورود ن به ورزشگاه‌ها تلاش کرده و از جمله با ارسال نامه‌ای به فیفا، خواستند که جمهوری اسلامی را وادار کند به ممنوعیت حضور ن در استادیوم‌ها پایان دهد.

شورای می حقوق بشر فیفا نیز از این تشکیلات خواسته با تعیین ضرب‌الاجلی برای ایران، از تهران بخواهد ممنوعیت ورود ن به ورزشگاه‌ها را لغو کند.


منابع: تسنیم، فارس، ایلنا و رادیو فردا.


به همت عکاسان

ماهنامهٔ گیلان ٚ اؤجا نمایشگاه گروهی عکس خیابانی با عنوان

زحمتکشان» در شنبه بازار بندر انزلی برگزار شد. این نمایشگاه که با همکاری بخش فرهنگی شهرداری و با آثاری از مانی رمضانی، روناک روشن، احمد زاهدی، نیما میرزایی، هومان وثیقی و متین یزدانی همراه بود با استقبال مردم مواجه شد.



تیم فوتبال ن ملوان 1397

تیم فوتبال ن

ملوان بندرانزلی پس از دو سال از تاریخ انحلالش، با انگیزه و پر قدرت بار دیگر به عرصۀ رقابتهای فوتبالی ن پا گذاشته است. این تیم با مربیگری مریم ایراندوست و با استفاده از بازیکنانی همچون سارا قمی، بازیکن ملی پوش تیم ملوان که در فصل قبل از انحلال تیم عنوان خانم گل لیگ برتر را کسب کرده بود، توانست با پیروزی‌های پرگل و شکست سه تیم از لیگ دستۀ یک به لیگ برتر راه یابد. این تیم که از بدو ورودش از سال ۱۳۸۴ یکی از تیم‌های با کیفیت لیگ برتر ن بوده و بارها عنوان نایب قهرمانی را به دست آورده است، گرچه با بی مهری و با بی توجهی و حتی گاهی با توهین و تهمت رو برو بوده، به کارش ادامه داده و در فصل جدید فوتبال با دستانی پر به میدان آمده است.

بندر انزلی شهری ساحلی کوچکی‌ست که مردمی فوتبالدوست و متعصب نسبت به تیم ملوان دارد. تیم ملوان ن نیز به حمایت و دلگرمی نیاز دارد تا بتواند در مسیر سخت و دشواری که پیش رو دارد قدم بردارد. اکنون که بازیکنان تیم با حضور در باشگاه‌های ورزشی و دعوت از آنان برای دیدن بازی در ورزشگاه و تشویق تیم، برای حمایت از تیمشان تلاش می‌کنند، چه خوب است تمام ن و دخترانی که دلشان برای فوتبال میتپد و ورزش را حرکتی مفید،سلامت بخش، و نشاط آور برای همه می‌دانند به ورزشگاه بیایند و با تشویق این تیم تازه جان گرفته آن را در این مسیر یاری کنند. 

فوتبال ورزشی گروهی و تیمی‌ست که سال‌ها در انحصار مردان بوده ولی چندین سال است که ن نشان دادند در این ورزش به ظاهر مردانه، حرف‌هایی برای گفتن دارند و اگر امکانات و پشتیبانی خوبی در اختیار داشته باشند می‌توانند در عرصه‌های جهانی نیز بدرخشند. به امید آن روز.

خبر مسابقۀ جمعه ۲۳ر۹ر۹۷ تیم ن ملوان


به گزارش سایت رسمی باشگاه ملوان بندرانزلی : تمرین تیم فوتبال بانوان ملوان بندرانزلی روز سه شنبه زیر نظر سرکار خانم مریم ایراندوست در زمین اختصاصی پیگیری شد.
تمرین روز سه شنبه تیم فوتبال بانوان ملوان بندرانزلی به انجام تمرینات تاکتیکی اختصاص داشت. تیم فوتبال بانوان ملوان بندرانزلی در هفته دوم رقابتهای فوتبال لیگ برتر بانوان کشور از ساعت ۱۰ صبح روز جمعه میزبان تیم فوتبال سپاهان اصفهان خواهد بود.
اعضای کادرفنی و بازیکنان تیم فوتبال بانوان ملوان به شرح زیر می‌باشند. رها یزدانی – سمیرا رستمی – مهسا پور محمدیان – یاسمن فرمانی – الهام عبد الرحمانی – سمیرا اسمائیلی – مونا ثریا بین – رکسانا معصومی – مژده وثوق – سپیده نزهتی – پگاه نوری – معصومه حسرتی – فاطمه صادق زاده – هاجر شاه ملک پور – سارا قمی – سمانه خانی – آیسان علیخانی و شهناز عباسی کادر فنی : مینا قنبرزاده ( سرپرست ) – مریم ایراندوست ( سرمربی ) – مژده ایراندوست ( مربی ) – نیوشا رشیدی ( بدنساز ) – جمیله ایراندوست ( پزشکیار )

گزارش و عکس : نرگس محمد خواه ، خبرنگار سایت رسمی باشگاه ملوان بندرانزلی


شمارۀ ۲۲ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا منتشر شد

شمارۀ ۲۲ اؤجٰا، آبان و آذر ۱۳۹۷، منتشر شد.

نخستین یادداشت این شماره با عنوان دیگر بس است» به مسألۀ تحریم می‌پردازد و با طرح این پرسش که ربط تحریم به طبقۀ کارگر ایران چیست؟ به چاره جویی بر واکنشی که مردم و زحمتکشان می‌توانند برابر تأثیرات تحریم‌ها بدارند، پرداخته و با جدا کردن ذینفعان تحریم در داخل و مسببان آن در خارج از کشور، سعی بر تشریح مسأله و بیان تعاریف موجود دارد. و همچنین راهکارهایی بر اساس توانمند سازی جامعه، با ایجاد تشکل‌های مستقل و خودگردان ارائه می‌دهد.

بخش گزارشی- خبری صورت وضعیت» نیز در این شماره به بیان مصائب و مشکلات زحمتکشان جامعه پرداخته و مسائل محیط زیست، مدیریت منابع، کارگران و معلمان، ن و. را در بازۀ زمانی مهر و آبان ۹۷ در گیلان، دربرمی‌گیرد.

پروندۀ مختصری از تحصن معلمان در گیلان ، در شمارۀ ۲۲ گیلانˇ اؤجٰا منتشر شد که شامل دو مطلب است. نخست طرح پرسشهایی با رئیس و سخنگوی کانون صنفی معلمان گیلان، پیرامون تحصن صنفی معلمان در استان و سپس با یکی از معلمان که به این تحصن پیوسته بود، گفتوگویی انجام شده است. همچنین یادداشتی با عنوان اثر مخرب رقابت بر دانش‌آموزان در مدارس» نیز در همین زمینه منتشر شده است.

پس از آن یادداشتی دربارۀ تجربۀ سازماندهی دیپلمه‌های بیکار» در گیلان آمده و گزارشی از نمایش فیلم خانۀ پدری» در بندر انزلی.

پرسش از جواب‌های حاضر آماده» نیز عنوان یادداشت دیگری‌ست که سعی دارد با بیانی متفاوت پاسخ‌های متداول به مسائل پیش پا افتاده‌ای که از پیش برایش جواب آماده داریم را مجدداً به چالش بکشد. پس از این یادداشت، مطلبی با عنوان کارد کشیدن و قسمت نکردن» آمده که به نقد برخوردهای قضائی اخیر با فعالان مدنی می‌پردازد. 

چوب حراج بر تاریخ» عنوان یادداشت دیگری‌ست در نقد تور گردشگری موسوم به هدفمند که اینبار با تبلیغات وسیعی سفر به سیاهکل به بهانۀ طرح ریشۀ حماسۀ سیاهکل را هدف کسب درآمد خود کرده است. همچنین از طرف جمعی از فعالان ان جی او حامیان حق کودکی بامداد  در رشت نیز یادداشتی با عنوان آموزش، حق جامانده از کودکان» به مناسبت ۲۹ آبان، روز کودک برای انتشار در این شمارۀ اؤجٰا نوشته شده شده است. معرفی کتاب، بخش نخست سلسله یادداشت‌هایی با عنوان شورا چیست؟» که مقدمۀ آن در شمارۀ پیش منتشر شده بود، و یادداشت گیلکی می‌شهر» از نویسندۀ همین وبلاگ را هم در شمارۀ ۲۲ این مجله می‌توانید بخوانید.

در بخش ترجمه دو مطلب، یکی شوراهای کارگران در کارخانه‌های ایران» که یادداشتی خواندنی از کریس گودی، استاد جامعه شناسی است که خود از نزدیک شاهد روند کار شوراهای کارخانه‌ها در آغاز انقلاب بوده، به همراه گفت‌گویی با جان بلامی فاستر با عنوان مرگ دموکراسی اجتماعی در عصر انحصار جهانی –سرمایۀ مالی» چاپ شده است.

پشت جلد این شماره نیز پوستر نمایشگاه عکس خیابانی زحمتکشان» است که توسط عکاسان همکار ماهنامۀ اؤجٰا در آذر ماه ۹۷ در شنبه بازار انزلی برگزار می‌شود.

بیست و دومین شمارۀ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا در ۲۴ صفحه، به قیمت سه هزار تومان در دسترس علاقه‌ مندان قرار دارد.


عکس از مریم مجد

ایراندوست و یارانش با چنگ و دندان تیم را نگه می دارند؛ کاش اهالی ورزش کمی به فکرشان باشند.

پست سرمربی ملوان در اینستاگرامش:

دوستان و همراهان تیم بانوان ملوان ؛

اگر کسى مایل به حمایت و بحث اسپانسرینگ تیم بانوان هست لطفا با سرپرست تیم هماهنگ کنید 

تیم ما براى پیش پرداخت اولیه قراردادها همچنین اسکان و تغذیه 

نیاز به حمایت جدى  دارد 

تا امروز سه بازیکن  اصلى تیم جدا شدند و اگر تا پنجشنبه ١٦ اسفند که پایان وقت نقل و انتقالات نیم فصل هست درصدى از قراردادها که طلب بازیکنانیست که قراردادهاى سالهاى گذشته خود را بخاطر عشق به ملوان بخشیدند! پرداخت نشود دچار بحران بدى خواهیم شد !!!! که حتى اگر من هم برگردم و بازى کنم شرایط سختى پیش روى ما قرار میگیرد.از نظر بازیکن

پ ن:

با همه اینها اگر اسپانسر هم پیدا نشه و تعداد کمى از بازیکنان بمونن ما ادامه میدیم همانطور که از شروع با سختى هاى زیادى کار کردیم به عشق هوادارامون و تیم بزرگ ملوان

دوستان در ضمن ما مشکل لباس نداریم.


منبع:

کانال تلگرام اخبار فوتبال و فوتسال ن


اکو فمینیست

اکوفمینیسم به جنبش‌ها و فلسفه هایی اشاره دارد که میان محیط‌زیست و فمینیسم، رابطه برقرار می‌کنند. این‌ جنبش بیان می‌کند سلطه مردان بر ن، نمایانگر و تشدیدکننده غلبه جامعه بر محیط زیست است و این دو معضل با یکدیگر مرتبط هستند و  روابط جنسیتی پدرسالارانه در جامعه که، ن را بی‌ارزش کرده، تحت سلطه درمی آورد و مورد استثمار قرار می‌دهد، با مواجهه مردمحورانه با محیط زیست مرتبط است و در مواجهه با طبیعت نیز  به کار گرفته شده است. آن‌ها این تحلیل را به وضعیت دیگر گروه‌های تحت سلطه جامعه نیز گسترش می‌دهند.
 یک نمونه از جنبش های اکوفمینیستی، برنامه ملی جنبش کمربند سبز» برنامه ملی درخت‌کاری‌در کنیاست که این برنامه را وانگاری‌ماتای برای نجات ن روستایی کنیا از فقر ابداع کرد.
 جنبش چیپکو در دامنه کوه‌های هیمالیا در هند شمالی، نمونه دیگریست از فمینیست‌هایی که دغدغه محیط زیست در سر داشتند. ن چیپکو در آغاز دهه ۱۹۷۰ ناچار شدند در برابر چوب‌برهای مورد حمایت دولت، از درختان محافظت کنند. آنها از روش های مقاومت بدون خشونت استفاده کردند.
از دست هایشان را به هم دادند و حلقه هایی انسانی به دور جنگل و درختان ساختند تا از آنها محافظت کنند. در نتیجه چوب برها، وحشت زده میدان را ترک کردند.
 کسب موفقیت برای جنبش چیپکو به سادگی بدست نیامد. وقتی چوب برها آغاز به بریدن درخت‌ها کردند، آمریتا دوی» یکی از درختان را در آغوش کشید، تا از قطع آن جلوگیری کند. چوب بر سعی کرد او را منصرف کند، اما او بسیار مصمم بود. چوب بر او را نادیده گرفت و درخت را قطع کرد. دوی در نتیجه این امر کشته شد. از او در هند با نام شهید» یاد می‌شود و یک جایزه محیط‌زیستی در هند به افتخارش نام‌گذاری شده است.

منبع:

کانال تلگرام برابر اندیشان


شماره 24 ماهنامه گیلان اوجا

شمارۀ ۲۴

ماهنامۀ گیلان اؤجٰا، اسفند ۱۳۹۷ ویژۀ روز جهانی زن» منتشر شد.

همۀ مطالب این شماره به مناسبت روز جهانی زن، در سرویس ن اؤجٰا تألیف و تدوین شده است.

سرمقاله با عنوان: هشت مارس، روز جهانی زن» با بیان تاریخچۀ ۸ مارس، به دلیل نام‌گذاری این روز و تاریخچۀ آن در دنیا و کشورمان می‌پردازد. در این یادداشت آمده که نخستین بزرگداشت‌های روز جهانی زن در ایران، در آغاز قرن حاضر، در گیلان و به همت ن پیشروی این استان برگزار شده بود.

تجربۀ موفق ن روستایی در تولید کمپوست از زبالۀ تر» عنوان گفت‌وگویی است که نویسندۀ همین وبلاگ، در بخش ن و محیط زیست، با مسئول خانۀ بهداشت روستای فشتکه انجام داده است.

در ادامه مقالۀ تنگنای اُتیسم و جامعه‌ای که تاب آنرا ندارد» به تأثیر اُتیسم بر زندگی ن و مادران درگیر با فرزندانی که دچار این بیماری هستند و تبعات اجتماعی آن، می‌پردازد.

در بخش ورزش ن نیز یادداشتی با عنوان کوهنوردان زن و جدال با تفکر و سنت و قوانین» آمده که ضمن بیان تاریخچۀ حضور ن در این ورزش و اهمیت آن، به نقش ن کوهنورد کشورمان، تأثیر کوهنوردی بر ن و مشکلات پیش پای آنها اشاره می‌کند.

ن کارگر و حوادث کار» عنوان یادداشت دیگری‌ست که به بهانۀ قطع دست زن کارگری در کارخانۀ چای در املش، به ضرورت رعایت ایمنی و حقوق کارگران زن پرداخته است.

در ادامهٔ بررسی وضعیت ن کارگر در کارخانهٔ چای، مطلبی پیرامون تجربۀ شخصی زنی کارگر از وضعیت کار خویش و دیگر ن استان طی دو دهۀ گذشته با عنوان امنیت شغلی و ایمنی در محل کار، از گذشته تا امروز» آمده است. همچنین در ادامه می‌توانید یادداشتی دربارۀ ن چایکار در هندوستان نیز بخوانید.

تحکم و تهدید مطالبات به حق و قانونی معلمان نشانۀ چیست؟» عنوان یادداشتی از تجربۀ یکی از معلمان زنی است که در تحصن صنفی ۱۲ اسفند ماه در گیلان شرکت داشته است.

مقالۀ کودک همسری» هم از دیگر مطالب این ویژه‌نامه است که به بررسی تاریخچه و آسیب‌های این پدیده بر جسم و روان ن و کودکان پرداخته است.

پایان بخش مطالب این شماره را مجموعۀ چند عکس دیدنی از کار و تلاش ن گیلان تشکیل می‌دهد. 

شمارۀ ۲۴ ماهنامۀ گیلان اؤجٰا، اسفند ۱۳۹۷، ویژۀ روز جهانی زن، در ۱۶ صفحه، به قیمت ۳۰۰۰ تومان، در دسترس علاقه‌مندان است.


زن روستایی و عشایر

اگر بتوانیم حرکت ن ایرانی به سمت پیشرفت و برابری با مردان را یکپارچه در نظر بگیریم و جنبش فمینیستی نامگذاری کنیم، نقش ن محلی ایران در این حرکت کمرنگ است و یا دست‌کم طنین صدای آن بلند نیست. شنیده نشدن زن روستایی کلیت حرکت را به خطا می برد، زیرا در ایران ده‌ها هزار روستا وجود دارد و حتی اگر بسیاری از آنها کم جمعیت یا خالی از سکنه شده باشند نیز مهاجرانی که از روستا به شهر‌-اغلب حاشیه شهرهای بزرگ- کوچ کرده‌اند همچنان از نظر فرهنگی و حتی اقتصادی مانند گذشته خود زندگی می کنند.

با کنار گذاشتن این ن از تلاش‌های برابری خواهانه جامعه نتیجه مثبت عملی حاصل نخواهد شد. در ادامه گوشه‌ای از جایگاه و مشکلات ن روستایی ایران را با اعظم بهرامی، محقق و پژوهشگر ساکن تورین ایتالیا به بحث گذاشته‌ایم که می خوانید.


از خانم بهرامی به عنوان اولین سوال می پرسیم؛ ن روستایی خواسته‌های حداقلی دارند یا شناخت کنشگران از آنها کم است و یا با مطالبات مدرن ن طبقه متوسط شهری ناسازگارند که صدایشان کمتر شنیده می شود؟

فارغ از جنسیت، در ایران به جامعه روستایی توجه کافی صورت نمی گیرد. در چند دهه گذشته از جمعیت روستایی کشور پنجاه درصد کاسته شده. وقتی از ن روستایی و عشایر حرف می زنیم، در واقع با یک تبعیض مضاعف روبرو هستیم. گروه اقلیت و تحت فشار جمعیتی که علاوه بر این به عنوان جنسیت دوم با محدودیت‌های جغرافیایی و فرهنگی هم دست به گریبان است. این ن نماینده‌ای ندارند و دهیاری‌ها -که از دوران محمد خاتمی شروع به کار کرد- هم نتوانست صدای این ن را به گوش مسئولان و جامعه برساند.


آیا مهاجرت از روستا به شهر مطالبات این ن را تغییر داده و در شنیده نشدن صدایشان موثر بوده است؟

این ن مطالبات مشخصی دارند که شنیده نشده و علاوه بر دلایلی که اشاره کردم، بدنه اصلی جنبش ن ایران نیز به این موضوع نپرداخته است.


عمده مطالبات ن روستایی ایران چیست؟

استقلال اقتصادی، سلامت، امکان توانمندسازی و آموزش جامعه مردان روستایی و عشایر از دغدغه‌های مهم این ن است.


آیا عدم شناخت کافی یا تضاد مطالبات ن مدرن باعث شده جنبش فمینیستی ن روستایی را نادیده بگیرد؟

تضادی وجود ندارد، زن سنتی و مدرن هر کدام در الگوی خود می تواند به شکلی برای دیگری کاربرد و مفهوم داشته باشد. مثلأ استقلال اقتصادی در هر شکلی که باشد، یک مفهوم واحد است و یا زن کارگر از ن کارگر مزارع تا ن شاغل در کارخانه‌های حاشیه شهرها را شامل می شود. بخشی از این نادیده گرفتن هدفمند و تحت تأثیر مرکزگرایی قدرت است که چند بخش و قطب را به عنوان مرکز اثر در ایران تعریف کرده اند و بقیه شهرها و روستاهایی که فاصله جغرافیایی و فرهنگی یا تفاوت قومیتی و زبانی و یا مذهبی دارند را در بدنه اجتماعی موثر به شمار نیاورده اند. این اشتباه بزرگی است و باعث شده بدنه جنبش‌های اجتماعی -از جمله جنبش ن- آسیب ببیند و تکه تکه شود. فاصله جغرافیایی و پراکندگی به این نادیده گرفته شدن کمک کرد. در جریان کمپین یک میلیون امضاء جلسات ماهیانه‌ای برگزار می شد که در آن نمایندگانی از شهرهای مختلف فعالیت‌های ن حوزه خود را گزارش می کردند که در پی بسته شدن آن فضا تعدادی از ایران خارج شدند، تعدادی به بدنه دولت و ارگانها جذب شدند و تعدادی هم با محدودیت و حبس‌ طولانی مدت مواجه شدند. این پراکندگی تأثیر منفی داشت.


آیا می توان گفت که ن روستایی در پوشش و سبک زندگی مذهبی‌ترند و به نوعی ساختار حاکم را تقویت می کنند که و این با خواسته‌های مدرن زن طبقه متوسط شهری تضاد دارد؟

بله ممکن است در جامعه روستایی بخش مذهبی وسیع تر و تندتر باشد. برای ایجاد همدلی میان ن شهر و روستا هیچ تلاشی صورت نگرفته است. البته امروز جامعه روستایی را هم نمی توان یکدست دید. بسیاری از جوانان روستایی سفرهای طولانی مدت دارند و در دانشگاههای شهر درس خوانده اند و مثلأ در حوزه محیط زیست بسیار فعالند. خیلی از نسل جوانشان فعالند. روستایی‌ها صرفأ دسته‌ای آدم متعصب مذهبی نیستند که خواسته‌ای نداشته باشند و مطیع دولت باشند. البته تفاوت فرهنگی و جغرافیایی به تفاوت مطالبات دامن می زند، اما میان مطالبات ن شهر و روستا تضادی وجود ندارد.


تجربه زن روستایی ایتالیا تا چه اندازه برای همتای ایرانی‌اش قابل الگوسازی است؟

مثالهای دقیق‌تر برای بخش روستایی ایران در کشورهای آفریقایی تجربه شده. سازمان ملل متحد با همکاری سازمان جهانی غذا و دارو (FAO) برنامه‌های توسعه روستایی را در کشورهای آفریقای جنوبی و مرکزی مثل تانزانیا و رواندا پیاده می کنند.


یعنی باید الگوی ن ایران ن آفریقا باشد؟

این موضوع نسبی است و به جغرافیا و امکانات سرزمینی بستگی دارد.


به هر حال سلسله مراتب و روند تکاملی وجود دارد که مثلأ زن اروپایی دوره‌های مختلفی را پشت سر گذاشته تا به تمدن امروز رسیده، زن در فرهنگ ایرانی هم از موقعیت ویژه‌ای برخوردار بوده. با چه معیاری زن آفریقایی می تواند الگوی زن ایرانی باشد؟

بخش روستایی کشورهای اروپایی با بخش روستایی ایران قابل مقایسه نیست. بافت روستایی در اروپا هویت دارد. مثلأ ممکن است درآمد روستایی در ایتالیا از درآمد شهرهای این کشور بیشتر باشد. صنعت توریسم و همچنین کشاورزی ایتالیا بسیار غنی و پیشرفته و حاصل سالها تلاش و برنامه ریزی و سرمایه گذاری است. با این وجود زنی که در روستای شمالی کنار کوه آلپ زندگی می کند با زن روستای جنوبی جزایر سیسیل فرهنگ و شرایط متفاوتی دارد. توریسم و اکوتوریسم باعث شده جامعه روستایی اروپا قدرت بیشتری داشته باشد و به عنوان کسی که تأمین کننده امنیت غذایی است و مدیریت منابع آبی را می شناسد، موقعیت خود را تثبیت کند. برنامه عمران ملل متحد (UNDP) اعلام کرده که برای نگهداری از منابع طبیعی زمین ناگزیریم بر روی فقرزدایی در جوامع بومی روستایی سرمایه گذاری کنیم. آمارهای بین المللی نشان می دهد روستاییان جزء ده درصد فقیرترین مردم جهان هستند و اقتصاد ضعیفی دارند. جامعه روستاییان آفریقا از این جهت به روستاییان ایران نزدیک است که جغرافیای مشابه و اغلب حکومت های غیردمکراتیک دارند و در مسائل دیگر مثل بحران آب و جنگ مشکلاتشان به یکدیگر شبیه است.


برنامه‌های سازمان ملل متحد در این کشورها تا چه اندازه موفق بوده است؟

البته نمی توان از فعالیت های سازمان ملل متحد ایده‌آل سازی کرد. به عنوان نمونه شصت درصد کارگران بخش کشاورزی در مزارع را ن تشکیل می دهند، در حالیکه در نیمی از کشورهای جهان به دلایل فرهنگی و مذهبی و قانونی ن نمی توانند مالک زمینهای کشاورزی باشند. سازمان ملل متحد در بعضی از کشورهای آفریقایی مثل رواندا و تانزانیا به صورت آزمایشی مالکیت بخشی از مزارع را به ن واگذار کرد که نتایج خارق العاده‌ای به دنبال داشت. در تانزانیا سوء تغذیه کودکان سی درصد کاهش یافت. بر اساس این نتایج در رواندا مزارعی که مالکیتش بیش از پنج سال در دست ن بوده، از نظر کشت و کار و غنای زمین شرایط بهتری دارد. پروژه دیگری به نام کمربند سبز در کشورهای آفریقایی اجرا شد که در جریان آن بر روی ن روستایی آفریقا سرمایه گذاری صورت گرفت و این ن موفق شدند در کمتر از ده سال بیش از پنج میلیون درخت بکارند.


گفتید در ایران میان ن شهر و روستا همدلی ایجاد نشده، در کجای جهان این همدلی ایجاد شده و ارتقاء سبک زندگی زن روستایی پایه توسعه و پیشرفت کل ن جامعه قرار گرفته است؟

مثال درخشان این تجربه را باید در کشورهای اروپایی دید. یکی از فاکتورهای اساسی توسعه پایدار تقویت جامعه بومی و محلی است. مثلأ از سه دهه پیش به این سو واژه دهاتی از فرهنگ لغات مورد استفاده مردم ایتالیا حذف شده و توهین محسوب می شود و به عنوان صفت به کار نمی رود. بنابراین آدمی که از روستایی با جمعیت دویست نفری می آید، مجبور نیست هویت خود را مخفی نگه دارد. برای اینکه او و ساکنان شهرها به یک اندازه به امکانات توسعه یافته دسترسی داشته اند و شکاف طبقاتی وجود ندارد یا کمرنگ است، اما در ایران با افزایش فقر و تضاد طبقاتی شکاف عمیق شکل گرفته و با مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها وضعیت بدتر هم شده؛ زیرا جامعه شهری این مهاجران روستایی را مقصر آسیب‌های شهر می بیند و این جمعیت بدون ریشه‌یابی دلایل مهاجرت و بی‌هویتی و بی‌سرزمینی‌شان هدف قضاوت منفی قرار می گیرند.


سازمان ملل متحد چندی پیش در روز جهانی زبان مادری اعلام کرد زبانهای محلی در معرض خطر نابودی است. از سویی زبان دریچه فرهنگ شناخته می شود؛ با وجود اینترنت و جهانی شدن چه عاملی می تواند زن روستایی را به فرهنگ بومی‌اش متصل کند؟

نمونه خوب این اتفاق در کشور ایتالیا رخ داده است. بخش تولید مواد غذایی فرآوری شده مرتبط با محصولات کشاورزی منطقه، صنایع دستی، اکو توریسم، کشتزارهای خانوادگی و کارگاههای تولید شراب خانوادگی؛ همه اینها به ن روستایی هویت بخشیده و این فرهنگ نسل به نسل جلو می رود. البته که به شدت و قدرت دوران پیشا‌اینترنت و قبل از جهانی‌سازی نیست، اما همچنان این مسیر جریان دارد و از نظر اقتصاد خانواده هم توجیه و معنی دارد.


آیا گره زدن اقتصاد با فرهنگ بومی نیازمند یاری دولت‌هاست؟

بله. ابتدا باید دولت زیرساختها را فراهم کند، اما ادامه مسیر بر عهده خانواده‌ها و جامعه روستایی است. به عنوان نمونه روستای گلپوران در سیستان و بلوچستان و در نزدیکی شهر زابل قرار دارد که در آن از قدیم و از زمان شهر سوخته سفالگری رایج بوده. حالا ن منطقه روی سفالها و کاشی و سرامیک نقاشی می کشند و نمایشگاه هم برگزار می کنند و یا بوم گردی به راه انداخته اند و با فرهنگ خانه‌ها و کپرهای بلوچی که در بیابان بوده این سفالها را می فروشند. نی که در آنجا ریشه خانوادگی دارند با این کارها اقتصاد روستا را می چرخانند. البته در همه روستاها این کارها عملی نیست، زیرا ابتدا دولت باید زیرساختها از جمله سرمایه و آموزش و امکانات را فراهم کند و در اینصورت جامعه روستایی ایران شکوفا خواهد شد.

منبع:

یورو نیوز


تجربۀ موفق ن روستایی در تولید کمپوست از زبالۀ تر ماهنامۀ گیلان اؤجا شمارۀ 24

یکی از عواقب رشد اقتصاد جهانی و ترویج الگو‌های توسعه اروپا محور تخریب مدام پرشتاب‌تر ایستم جهان بوده است. اکنون که تکنولوژی زیان‌بار راه را برای تخریب محیط‌زیست و استفاده بیش از حد از زمین را هموار کرده است، تنها راه فرار از این چرخه مداوم تخریبی برقراری مجدد رابطۀ ن با محیط‌زیست است. [۱]

در شمال ایران که اکثر کارهای کشاورزی و باغداری که رابطۀ مستقیم با زمین و محیط‌زیست دارند بر عهدۀ ن است با آموزش و آگاه‌سازی آنان می‌توان از نیروی مؤثرشان در حفاظت و نگهداری محیط‌زیست بهره برد. 

فشتکه، روستایی است از توابع بخش خمام شهرستان رشت در استان گیلان. این روستا در دهستان چاپارخانه قرار دارد. براساس سرشماری مرکز آمار جمعیت آن ۱۸۲۴ نفر (۵۵۰ خانوار) بوده است. مردم این روستا کشاورز بوده و محصول اصلی کشاورزی این روستا برنج است. عده‌ای از اهالی این روستا در تعاونی‌های ماهیگیری دریای خزر هم فعالیت دارند؛ البته به دلیل گسترش فعالیت منطقه آزاد تعدادی از این تعاونی‌ها با گرفتن خسارت تعطیل شده‌اند. از صنایع‌دستی مهم این روستا که بسیاری از ن مخصوصاً در پاییز و زمستان به آن مشغولند بافت کلاه و زنبیل و حصیر است که ماده اولیهٔ آن هم (نوعی گیاه درزبان محلی به نام لی) در جنگلی کوچک درحاشیه همین روستا می روید. روستای فشتکه به عنوان

روستای ملی حصیر در سطح کشور معرفی شده است. اما این روستای کوچک با تلاش مسئول خانهٔ بهداشت و همکاری ن روستا موفق به تولید کمپوست از زباله های تر خانگی نیز شده است. برای آگاهی بیشتر ازچگونگی مراحل روند تولید کمپوست از اطلاع رسانی به اهالی وآموزش و همکاری آنان و نتیجهٔ کار راهی فشتکه شدیم تا با بهورزفعال این روستا خانم

لیلا گار گفت‌وگویی داشته باشیم. در مسیر برچسب‌های سبز رنگی که به در منازل روستا چسبانده شده بود و هم‌چنین سطل‌های زباله آبی بزرگی که در نقاط مختلف کار گذاشته شده بودند توجهمان را جلب کرد.

با کلیلک روی

ادامۀ مطلب، متن کامل این گفت‌وگو را بخوانید 

یکی از ن روستای فشتکه به همراه خانم لیلا گار

به محل کار خانم گار در خانهٔ بهداشت روستای فشتکه رفتیم واز او خواستیم ضمن معرفی خودشان در مورد آغاز تفکیک زباله در روستا برایمان بگوید.

لیلا گار هستم. در سال ۱۳۴۸ در روستای فشتکه متولد شدم. ۲۸ سال سابقهٔ کاری دارم بهورز و مسئول خانهٔ بهداشت روستای فشتکه هستم.
ما تفکیک زباله را از سال ۱۳۹۰ شروع کردیم چون در محیط روستا می‌دیدم زباله‌های تر شیرابه پس می‌دهند و وضعیت ناجوری به وجود می‌آورند و کارم مرتبط با بهداشت روستا بود این ایده در ذهنم آمد تا این کار را انجام بدهیم و حتی ادارهٔ ما تا الان هم از کاری که در روستا انجام دادیم خیلی باخبر نیست.
من چون خودم در این روستا به دنیا آمده‌ام و بزرگ شدهٔ همین جا هستم برایم خیلی مهم بود که این کار را انجام بدهم. از دوستی شنیده بودم که می‌شود زبالهٔ تر را به کمپوست تبدیل کرد. از طریق اینترنت تحقیقاتی را دربارهٔ تبدیل زباله به کود شروع کردم. با اطلاعاتی که به دست آوردم تعداد ۲۰ خانوار روستایی را (از بین نی که به مرکز بهداشت مراجعه می‌کردند و با آنها آشنایی داشتم و نی فعال بودند) بعنوان پایلوت انتخاب کردم. در روستا به دلیل این‌که مردم گل و گیاه و باغچه دارند کود برایشان اهمیت زیادی دارد و وقتی برایشان توضیح دادم خیلی استقبال کردند.

تولید کمپوست از زباله در روستای فشتکه 

از او دربارهٔ مقدمات و شروع به کار پرسیدیم 

-جلسه‌ای با حضور خانواده‌های انتخاب شده برگزار شد در ابتدا به آنها گفتم چاله‌ای به عمق ۷۰ سانتیمتر حفر کنند، زباله‌های تر را داخل آن ریخته و رویش را با خاک بپوشانند. به بخشداری نامه نوشتم و درخواست کیسه زباله برای زباله‌های خشک کردم. این کیسه زباله‌ها را در اختیار خانوارها قرار دادم و از آنها خواستم زباله‌های تر را در چاله بریزند و زباله‌های خشک را در کیسه بریزند. این باعث شد که تشویق بشوند و این کار را انجام بدهند.
بعد از گذشت مدتی به دلیل شرایط آب و هوایی گیلان و بارندگی زیاد، داخل چاله‌ها آب جمع شد فقط چند خانوار که در زمین‌های بلندتری چاله کنده بودند این مشکل را نداشتند و ادامه دادند. از طرفی بعضی از خانوار‌ها از رفت‌وآمد حیواناتی مثل موش به داخل چاله‌ها شکایت داشتند. در کنار این مشکلات عوض شدن دهیار و شورای روستا و مشکلاتی که برای هماهنگی و همکاری با آنها به وجود آمد باعث شد یک سال فعالیتی انجام ندهم. تا این‌که از طرف منطقهٔ آزاد کلاسی در ارتباط با آنفولانزای پرندگان برای ما تشکیل شد. قبلاً چند بار به منطقهٔ آزاد مراجعه کرده بودم ولی متوجه شدم محیط‌زیست منطقه مدیریت خوبی ندارد. در حین برگزاری کلاس شنیدم مدیر محیط‌زیست منطقه عوض شده و خانم دکتر شهبازی مدیر جدید شده است. بعد از کلاس با ایشان صحبت کردم و از فعالیت‌هایی که در روستا انجام داده بودم گفتم و عکس‌هایی که همراهم بود نشان دادم.
با تعجب به من گفت: این همه کار انجام دادی منطقهٔ آزاد هیچ کمکی نکرد؟» گفتم: نه. گفت: من خیلی مشتاقم شما این کار را ادامه بدی» از من خواست درخواستی بنویسم و خودش هم در جلساتی که بود مطرح می‌کرد. اما خبری نشد. من هم بعد از چند بار رفت‌وآمد بی‌نتیجه دوباره خودم دست به کار شدم و در خانهٔ خودم محل دفن زباله را از چاله به روی زمین آوردم و دورش را با سنگ بلوک سنگ‌چین کردم. زباله‌های تر را داخل آن ریختم و دیدم کرم‌ها از زمین وارد زباله می‌شوند از طرفی برگ‌های خشک را روی آن ریختم و دیدم خیلی تأثیر دارد.
شروع به آموزش به اهالی روستا کردم. تا اینکه یک روز خانم دکتر به من زنگ زد و گفت: از طرف ان جی او آقای مهندسی به نام شیخان به منطقه آمده اگر میتونی سریع بیا» من هم رفتم و متوجه شدم ایشان در لاهیجان فعالیت می‌کند و به من گفت از نظر مالی هم ما را پشتیبانی می‌کند. با کمک ایشان حدود ۵ تا ۶ کارگاه‌ آموزشی هر هفته در نقاط مختلف روستا برگزار کردیم و با نمایش اسلاید و فیلم و تهیهٔ بروشور و توضیحات روستاییان را تشویق به همکاری کردیم. استقبال بسیار خوبی به‌خصوص از طرف ن روستا شد. جالب اینجا بود که متوجه شدم از نفرات اولی که قرار بود زباله‌ها را در چاله به کود تبدیل کنند هنوز ۴ یا ۵ خانوار این کار را انجام می‌دهند و حتی از کود به دست آمده استفاده هم می‌کنند. یکی از ن در حیاط منزلش گوجه و بادمجان کاشته بود و از این کود برای محصولاتش استفاده کرده بود. آقای مهندس و شرکت‌کننده‌های کارگاه را به آنجا بردم تا از نزدیک نتیجهٔ کار را ببینند. این باعث ترغیب بیشتر اهالی به انجام کار شد. 

برچسب نشانه تولید کمپوست از زباله تر در خانه های روستای فشتکه

از خانم گار در مورد برچسب‌هایی که به در خانهٔ روستاییان چسبانده شده پرسیدیم. 

-محیط روستا جوری است که اگر همسایه‌ای کاری انجام دهد توجه دیگران را به خود جلب می‌کند. ما روی در هر خانه‌ای که کار تبدیل زباله به کمپوست را انجام می‌داد برچسب (لوگو) سبزی می‌چسباندیم. این کار ما باعث می‌شد که همسایهٔ کناری کنجکاو شود و پرس‌وجو کند و این کار را انجام دهد. خیلی از خانواده‌ها تشویق شدند و گاهی به من می‌گویند ای کاش زودتر این کار را انجام می‌دادند و چقدر این خاک، خاک خوبی است. چون خاکی طبیعی بدون مواد شیمایی و بدون بوی بد و سازگار با محیط‌زیست است. 

از او در رابطه با نقش خانهٔ بهداشت و استقبال ن این موضوع پرسیدیم و اینکه آیا این کار در جای دیگری هم سابقه داشته است؟ آیا از طرف سازمان یا نهادی حمایت شدید؟ 

- از آنجا که اکثر مراجعان به مراکز بهداشت ن هستند و یک آشنایی و اطمینانی بین ما و آنها برقرار است تأثیر زیادی روی پذیرش این کار داشت و با استقبال خیلی خوبی از طرف ن مواجه شدیم. در مورد سابقهٔ این کار چیزی ندیده و نشنیده‌ام. هیچ سازمان و نهادی تاکنون از ما حمایت نکرده است. یک نمونهٔ جالب کاری بود که یکی از ن بعد از آموزش انجام داد. روال معمول کار ما ساختن محل دفن زباله با سنگ‌چین کردن دور زمین بود. ولی این خانم با چوب‌هایی که در زبان محلی به آن رَمَش می‌گویند حصار چوبی (پرچین) درست کرده بود و کودی که به دست آورده بود مطابق اصول و باکیفیت بود. با کمترین امکانات با چوب‌هایی که در حیاط منزل وجود داشت به‌صورت سنتی و طبیعی جایگاه تبدیل زباله به کمپوست را ساخته و از آن بهره‌برداری می‌کند. 

از او در مورد تفکیک زبالهٔ تر از خشک و سطل‌های آبی پرسیدیم 

-ما به هر خانوار داوطلب سطل زباله دادیم و از آنها خواستیم فقط زباله‌های ترشان را داخل آن بریزند و بعد از پر شدن سطل را در مکان مخصوص خالی کرده و بعد از آبکشی بدون خشک کردن سطل مجدداً از آن استفاده کنند چون محیط مرطوب برای تبدیل زباله تر به کمپوست بهتر است. قبل از اجرای این طرح مردم روستا خودشان زباله‌های تر و خشک را از هم جدا می‌کردند. زباله‌های بازیافتی را می‌فروختند. الان تنها چیزهایی که قابل بازیافت نیستند مثل پلاستیک در اینجا زباله محسوب می‌شود. در واقع خانوار‌های این روستا زباله‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کنند؛ زباله‌های تر، زباله‌های بازیافتی، زباله‌های معمولی غیرقابل بازیافت. از خانم گار درباره امکان تولید انبوه و سودآوری این فرآیند برای اهالی سؤال کردیم -کمپوست حاصل شده برای مصرف خانگی هر خانوار است اما امکان تولید انبوه فعلاً وجود ندارد. برای تولید انبوه و فروش کمپوست به دستگاه و تجهیزاتی نیازمندیم که در اختیارمان نیست. چندی قبل از طرف منطقهٔ آزاد ما را برای بازدید از سیلوی تولید کمپوست از زباله به روستای سقالکسار بردند. متأسفانه با وجود هزینه و امکاناتی که در اختیار یکی از اهالی روستا قرار داده بودند ولی کاری انجام نمی‌شد و من با خودم گفتم اگر این امکانات در فشتکه وجود داشت خیلی از جوان‌ها را ترغیب به انجام این کار می‌کردیم و حتی می‌شد کارآفرینی کرد و آنها را از بیکاری نجات داد. تبدیل زباله تر به کمپوست فاز اول کارمان بود. اتفاقاً در فکر این هستیم که از کاه و کلوش به جا مانده از مزارع برنج کودی مناسب که قابلیت تولید انبوه را نیز دارد و ورمی کمپوست نام دارد، تولید کنیم. این کار احتیاج به کرمی به نام ورمی دارد که نگهداری از آن شرایطی خاص و اصولی می‌طلبد. در سال‌های آینده امیدواریم فاز دوم کار که تهیه کمپوست از کاه و کلوش است راه‌اندازی شود. چون هم از سوزاندن کاه و کلوش که به محیط‌زیست آسیب می‌زند جلوگیری می‌شود و هم کودی طبیعی و مناسب و سازگار با محیط‌زیست تولید می‌شود. با توجه به حجم مزارع و باغ‌ها تولید انبوه آن ممکن است و می‌توانند آن را به گلخانه‌ها بفروشند. تولید ورمی کمپوست با توجه به وجود کرم‌ها که سریع عمل می‌کنند و در زمان کمتری کود مناسبی تولید می‌کنند و هزینه چندانی هم ندارد برای خانوارها سودآور است. فقط باید این مسئله را برای مردم جا انداخت که کاه و کلوش را به جای سوزاندن جمع کنند و از آن کمپوست تولید کنند و من در این ارتباط در حال تلاش هستم. 

تولید کمپوست از زباله در روستای فشتکه

از خانم گار در مورد اثرات این کار بر محیط‌زیست پرسیدیم 

-اثرات زیادی داشته است. قبلاً شیرابه‌های زباله‌های تر را در هر جای روستا می‌دیدم که علاوه بر بیماری‌زا بودن، مخصوصاً در تابستان بوی خیلی بدی داشتند و منظرهٔ زشتی را به وجود می‌آوردند. اما الان اثری از آنها نیست. با توجه به اینکه تا امروز ۷۰ درصد خانوارها این کار را انجام می‌دهند و ما امیدواریم که این عدد به ۱۰۰ درصد برسد. مشکل دیگر ما فضولات حیوانی است که بعضی از خانوارها در معابر عمومی می‌ریزند تا همان‌جا به کود حیوانی تبدیل شود که در حال تلاش هستیم با آموزش و راهنمایی آنها را از این کار منع کنیم. 

از او پرسیدیم به جز تولید کمپوست از زباله تر آیا تا به حال به فکر طرح مشارکتی با ن به‌طور مثال تعاونی ن روستایی بوده‌اید؟ 

-من زیاد علاقه‌ای ندارم. چون وقتی پای مسائل مادی به میان بیایید مردم اعتمادشان را از دست می‌دهند. دو بار به من پیشنهاد دهیار شدن دادند. با وجود کار‌های زیادی که برای روستا انجام داده‌ام مایل نیستم در این امور شرکت کنم. چون مردم خیلی حساسند. 

از این بهورز فعال دربارهٔ وضعیت کشاورزی ارگانیک در روستایشان سؤال کردیم 

-دو سال است که خودم برنج ارگانیک تولید می‌کنم. در همان زمانی که در منطقهٔ آزاد پیگیر جریان تولید کمپوست بودم خانم دکتر به من پیشنهاد داد اگر مزرعه کشت برنج دارم با حمایت منطقه کشت ارگانیک برنج را انجام بدهم منم قبول کردم و همان سال کاشتم. اطرافیان اوایل مسخره‌ام می‌کردند اما کم‌کم تعداد کسانی که این نوع کشت را انجام می‌دادند زیاد شد تا حدی که منطقه اعلام کرده تا سقف خاصی می‌تواند افراد را پوشش بدهد. بقیه باید هزینه را خودشان بپردازند. البته ما یک کارگاه ۷ روزه در مسجد محل برگزار کردیم که یک کشاورز نمونه از مازندران به نام آقای خوبزاد آمد و به ‌صورت عملی مراحل کار را نشان داد. خودم شب‌ها به قهوه‌خانه‌ها می‌رفتم و از تک‌تک کشاورزها می‌خواستم تا نتیجه کار را ببیند. به آنها می‌گفتم اگر از کود شیمیایی استفاده نکنند با بارندگی ساقهٔ برنجشان نمی‌خوابد. مزرعه ما در سال اول که کشت کردیم وقتی آزمایش کردند گفتند به کود سفید احتیاج ندارد. این کارها نیازمند زمان است تا جا بیفتد. حتی ما به جای کود شیمیایی می‌توانیم از ورمی کمپوست تولیدی خودمان در مزارعمان استفاده کنیم. جالب اینجاست که چون اکثر کارهای کشاورزی و باغداری بر عهدهٔ ن است استقبال خوبی از طرف ن شده و اکثر کسانی را که داوطلب کشت ارگانیک در سال جدید زراعی هستند، ن تشکیل می‌دهند.
در کشت ارگانیک در کنار استفاده نکردن از کود شیمیایی ما از اردک برای وجین علف‌های هرز استفاده کردیم. سال قبل منطقه ۱۰۰ اردک را به رایگان در اختیارمان گذاشت تا به جای استفاده از سم از آنها استفاده کنیم. نتیجهٔ خوبی داشت چون حرکت اردک در آب باعث اکسیژن‌رسانی به خاک مزرعه و رشد بهتر گیاه می‌شود. برای کرم ساقه‌خوار هم تله‌ای به نام فِرمونی به ما دادند که باعث جذب کرم‌ها شده و آنها را به دام می‌اندازد. 

از خانم گار در مورد نقش ن در حفاظت از محیط‌زیست پرسیدیم 

-این کارهایی که ن در روستا انجام می‌دهند تولید کمپوست از زباله، کشاورزی ارگانیک، تولید حصیر از مواد طبیعی که بازیافت می‌شود همه در جهت حفظ محیط‌زیست است. ما به همهٔ ن توصیه می‌کنیم به جای استفاده از سفره‌های یکبار مصرف از سفره‌های حصیری استفاده کنند. از زنبیل‌های حصیری به جای پلاستیک برای خرید استفاده کنند و. 

حرف آخر 

-من برای انجام این کارها خیلی به منطقهٔ آزاد مراجعه کردم اما توجهی نکردند و اهمیتی ندادند. بارها به آنها گفتم کدام روستا را سراغ دارید که ۷۰ درصد خانوارش کمپوست تولید کند؟ این رقم در کشور و شاید در دنیا بی‌نظیر باشد. اما به روستای ما که در محدوده منطقهٔ آزاد است توجهی نمی‌کنند. فقط به ما کیسه و سطل زباله دادند. بالاخره با پیگیری و مراجعات مکرر در سال ۹۷ منطقهٔ آزاد، برای ایجاد سایت تهیهٔ کمپوست از زبالهٔ تر به روستا کمک مالی کرد و ما توانستیم سایت را راه‌اندازی کرده و بهره‌برداری کنیم.


۱- فریدمن، جین (۱۳۸۱)، فمینیسم، ترجمهٔ فیروزه مهاجر، تهران: نشر آشیان


این مطلب نخستین بار در

شمارۀ ۲۴ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا، منتشر شده است


مریم ایراندوست

مریم ایراندوست یکی از شناخته‌شده‌ترین دختران فوتبال ایران است، او فوتبال را در روزهایی آغاز کرد که دختران زیادی به این ورزش روی نمی‌آوردند و حالا بعد از سال‌ها تجربه، در کسوت سرمربی می‌خواهد به فوتبال ایران و البته انزلی کمک کند. 

دختر نصرت ایراندوست مانند خود او عاشق ملوان است و

به ایلنا از این علاقه می‌گوید، از سال‌های آغاز دوران حرفه‌ایش، از شروع دوباره با سفیدپوشان انزلی و البته از عید نوروز و آرزوهای ورزشی‌اش برای بانوان در سال ۹۸: 

ملوان بعد از چند سال دوباره به لیگ برگشت، از عملکرد امسالتان راضی هستید؟ 

فکر می‌کنم بعد از دو سال و نیم دوری از ورزش حرفه‌ای و فوتبال در سطح اول کشور عملکردمان تا اینجای کار خوب بوده است، با توجه به ضعف‌های فنی که داشتیم و از قبل می‌دانستیم این یک چالش مهم برای ماست اما با وجود شرایطی که توانستیم از نظر انگیزشی برای بچه‌ها ایجاد کنیم عملکرد ما قابل قبول بوده است. 

امکانات تیم از نظر زمین تمرین و . آیا مناسب است؟ از آنجایی که از سال ۸۱ که ما کار را به صورت جدی شروع کردیم، البته برای خودمان جدی اما دیگران ما را شوخی گرفته بودند تا سال ۹۲ ما اجازه تمرین کردن در انزلی را نداشتیم و به روستاهای اطراف می‌رفتیم، حتی در آن زمان ۲۰۰ کیلومتر رانندگی می‌کردیم تا یک زمین تمرین در دامنه کوه پیدا کرده یا حتی داخل مزرعه تمرین می‌کردیم و الان چون این سختی‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم اینکه در شهر خودمان در انزلی تمرین کرده و مجبور نیستیم کیلومترها راه را طی بکنیم تا به محل تمرین برسیم برای ما قابل قبول است و جذابیت‌های خاص خود را دارد. کما اینکه شرایط زمین به دلیل شرایط جوی شمال و انزلی و بارندگی‌های توامان یکسری مشکلات را دارد اما در کل ما همیشه سعی کردیم نیمه پر لیوان را دیده و سعی می‌کنیم به بهترین نحو از شرایط استفاده کرده و راضی باشیم.

امسال هم استقبال تماشاگران از بازیهای ملوان بسیار خوب بود کمی در این خصوص صحبت کنید؟ 

این استقبال خوب تماشاگران برای اولین بار نیست ما سال ۹۱ هم طی اطلاع رسانی که انجام شد از طریق فضای مجازی و تابلوها و بیلبوردهایی که در سطح شهر نصب شد عده زیادی تماشاگر از کل استان گیلان برای تماشای بازیهای ما می‌آمدند و حتی در تاریخ ۶ بهمن ۹۱، ۲۵۰۰ هوادار ملوانی را در ورزشگاه داشتیم که بهترین خاطره ورزشی ما در آن روز رقم خورد. به هر حال اتفاقاتی افتاد و شرایطی پیش آمد که ما سال‌ها نتوانستیم در انزلی بازی کنیم و از هوادارانمان دور شدیم، اما به محض اینکه امسال تیم تشکیل شد از آنجایی که شهر انزلی شهری ورزش‌خیز است و همه از پیر و جوان و زن و مرد ملوانی و عاشق ملوان هستند ما را تنها نگذاشتند و همه دیدند و باز هم شاهد خواهند بودند که باران، سرما، گرما و . تاثیری در حضور هواداران ما نداشت. 

 فروغ موری یکی از ستاره‌های امسال ملوان بود که از تیم جدا شد، علت این جدایی چه بود؟ 

اولویت فروغ موری پول بود و به هر حال هر کسی یک شرایط خاص و هدف‌گذاری در زندگی خودش دارد، ما زمانی که با فروغ موری قبل از شروع مسابقات صحبت کردیم مالک و مدیر عامل باشگاه قول‌هایی به ما داده بودند که بتوانیم ۵۰ درصد قرارداد او را پرداخت کنیم و ایشان تنها بازیکنی بود که توانستیم با رقم بالا جذب کنیم، از آنجایی که او کلاً نیم فصل اول را به دلیل آسیب‌دیدگی در اردوی تیم ملی از دست داد این موضوع مسکوت ماند و درنهایت در بازی آخر به ما رسید، در این بازی هم با اینکه او آمادگی بدنی صد در صد نداشت سعی کردیم برای اینکه روحیه لازم را به او بدهیم تا بتواند در نیم فصل دوم با توانایی که از او سراغ داشتیم به تیم کمک کند او را بازی دادیم ولی از بازی پالایش گاز ایلام که شرایطی پیش آمد و فروغ یکسری مشکلات تیم را از نزدیک دید بلافاصله بعد از بازی درخواست رضایت‌نامه داد. من هرگز بازیکنی را به زور در تیمم نگه نداشته‌ام بنابراین خواستم مدیرعامل تلاششان را انجام دهد تا پول ایشان پرداخت شده و در تیم بمانند اما باشگاه هم دچار مشکلاتی است و از آنجایی که نشد منابع مالی تامین شود ایشان هم تصمیم گرفت برود و جذب باشگاهی شود که به اولویتی که هدف‌گذاری کرده بود برسد.

برنامه‌تان برای نیم فصل بعدی چیست؟ 

ما باید منطقی رفتار کرده و انتظار داشته باشیم، توقع بالا از تیم بعد از دو سال و نیم انحلال و شرایطی که برایش به وجود آمد کمی دور از انتظار است. البته من از همان روز اول سعی کردم مدام در مورد قهرمانی و جام با بچه‌ها صحبت کنم تا به چیزی که خودم می‌دانستم و در تمرینات حس می‌کردم برسیم که فکر می‌کنم الان ۸۰ درصد به آنها رسیده‌ایم. صحبت‌هایی که ما اول فصل می‌کردیم باعث شد تیم‌ها روی ما حساب ویژه باز کرده و فکر کنند که ما ملوان سال‌های قبل هستیم در حالیکه مشکلات زیادی داشتیم، فکر می‌کنم بیشترین عاملی که موجب شد ضعف‌های ما امسال پوشیده شود در درجه اول هوادارن و بعد همین حس رقابتی بود که بچه‌های ما با تمام توان خواستند و تلاش کردند. در مورد نیم فصل دوم ما سه بازیکن از دست داده و بازیکنی هم نتوانستیم جذب کنیم اما با بچه‌های بومی‌مان وارد رقابت‌ها می‌شویم و می رویم تا بهترین عملکرد خودمان را داشته باشیم. ما ناامید نیستیم و غیر از تیم شهرداری بم که خیلی تیم خوبی است و فوتبال بسیار خوبی را به نمایش می‌گذارد تیم‌های دوم تا هفتم جدول شرایط پایاپایی دارند و هیچ چیز در نیم فصل دوم غیرممکن نیست. 

 شما مادر هستید آیا این موضوع و ورزش کردن به صورت حرفه‌ای کار شما را سخت‌تر کرده است؟ 

زنها بسیار قوی هستند و مادر شدن سخت‌ترین شعل دنیاست و این یک واقعیت است. کسانی که مادرند این حرف من را کاملا درک و لمس می‌کنند، من زمانی که فوتبال را در سال ۸۱ شروع کردم پسرم راستین دو ماهه بود. من به صورت کاملاً حرفه‌ای کار را آغاز کردم در زمانی که شرایط مثل الان فراهم نبود. اینها را به این دلیل می‌گویم که خانم‌هایی که می‌خواهند ورزش کنند از چیزی نترسند من این شرایط را گذراندم ۱۰ الی ۱۵ سال را بسیار حرفه‌ای و سخت پشت سر گذاشتم، راستین را در کالسکه گذاشته و ساعت‌ها تمرین می‌کردم یا به ادارات مختلف می‌رفتم برای گرفتن زمین و تمرین کردن و . و همیشه راستین در کنار من بود و الان که ۱۶ ساله شده هم همینگونه است. در حال حاضر هم کارن خواهر زاده‌ام هم از آنجا که خواهرم کمک مربی ملوان است در کنار ماست. بچه‌دار شدن به هیچ وجه محدودیت نیست شما در کنار بچه‌تان می‌توانید بهترین مربی و بازیکن و مدیر باشید و قطعا بچه‌ای که در این شرایط رشد می‌کند بچه‌ای خواهد بود که در جامعه می‌تواند شرایط بهتری را برای خود و زندگیش به وجود آورد زیرا در محیطی رشد کرده که خیلی چیزها را یاد گرفته و از این بابت من به خانم‌های حرفه‌ای و ورزشکار می‌گویم هیچ مشکلی برای شما به وجود نخواهد آمد.

در روزهای آغازین سال جدید هستیم، ابتدا بگویید نوروز در انزلی چه حال و هوایی دارد و اینکه تجربه نوروز برای یک ورزشکار حرفه‌ای چگونه است؟ 

در انزلی هم مثل همه شهرهای ایران مردم و خانواده‌ها به دید و بازدید نوروزی می‌روند و خانه‌ها حال و هوای دیگری دارد، خانه‌تکانی و چیدن سفره هفت‌سین جز مومات سال نوست و ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم. به عنوان یک مادر، مربی یا فوتبالیست هم الان که راستین بزرگتر شده کار من راحت‌تر است ولی زمانی که بچه‌تر بود همزمان من هم در ملوان و هم در اردوهای تیم ملی بودم و یک مقدار کار سخت‌تر می‌شد ولی همیشه بودند کسانی که در خانه تکانی و . به من کمک می‌کردند. شرایط، مدیریت آن و همه با هم همیشه سختی‌های خود را دارد ولی فکر می‌کنم اینکه آدم به هدفش رسیده و نتیجه زحماتش را می‌بیند آن سختی‌ها را شیرین می‌کند. به عنوان یک ورزشکار سه سال پشت سر هم لحظه سال تحویل را خانه بودم ولی بعد از آن اعزام داشتیم و تعطیلات نوروز را نبودم. 

سال ۹۷ را برای ورزش بانوان به ویژه فوتبال چگونه دیدید؟ 

سال ۹۷ را باید پیشرفت دختران فوتبالیست و البته پسرفت امکانات دانست. در سال‌های آغاز فوتبال بانوان با تمام نگاه‌هایی که بود تیم‌هایی که تعدادشان کم هم بود اما اگر حمایت می‌کردند همه جوره از بانوان حمایت می‌کردند. ورزش بانوان در سال ۹۷ پیشرفت داشته است، الان نگاه به ن در ورزش بهتر شده و خانم‌های ورزشکار در فضای کوچک خود در خانواده، شهر، روستا یا بخش خودشان بسیار راحت‌تر می‌توانند عنوان کنند هدفشان ورزش است و شرایط نسبت به سال‌های قبل بهتر شده ولی هنوز با ایده‌آل‌ها و شرایط بین‌المللی خیلی فاصله داریم و از این به بعد می‌رویم که شرایط را بهتر کنیم. 

در ایام نوروز داربی تهران هم برگزار می‌شود، طرفدار چه تیمی هستید و پیش‌بینی‌تان از نتیجه بازی چیست؟ 

من یک ملوانی هستم و بودم و خواهم ماند، شهر من انزلی‌ست و تیمم ملوان و این ارث پدری ماست اما در خصوص داربی با اینکه پیش‌بینی کار سختی است ولی فکر می‌کنم با توجه به اینکه امسال دو تیم شرایط مشابهی دارند بازی مساوی شود و سهم هر تیم هم ۲ گل باشد.



یادداشتی را که در ادامه می‌خوانید حانیه متحیر، نویسنده و شاعر درباره‌ی کتاب می شهر» نوشته است.

وقتی اثر را در دست می‌گیریم با کتابی شامل پنجاه صفحه، نوزده داستان و یک مقدمه که نشر نیروانا در پانصد تیراژ منتشر کرده مواجه می‌شویم. کتابی که مریم جمشیدی با نثری به دور از تکلف به اتفاقات پیرامونی پرداخته و با نگاهی که در بطن جامعه قرارگرفته، سعی در بررسی همه جانبه مسائل دارد. موضوعاتی که در این کتاب بدان پرداخته شده را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ موضوعاتی که در شهر مؤلف اتفاق میفتد که البته همپوشانی استانی و کشوری نیز دارد و موضوعاتی که در فضای مجازی اکثریت فارسی زبانان دهکده جهانی را دربرمی‌گیرد. نگارنده علاوه براینکه می‌کوشد به روایت مستند ماجرا وفادار بماند، نقطه نظر یک مادر نکته‌سنج و آگاه و البته یک زن خانه‌دار را به مخاطب ارائه می‌کند. داستان حول مسائلی می‌چرخد که برای یک زن خانه‌دار در موقعیت‌های مختلف اتفاق میفتد؛ خواه هنگام خرید باشد خواه هنگام بحث و گفتگوی اعضای خانواده. از این جهت اثر دیدی جدید ارائه می‌دهد که کمتر به آن پرداخته شده است.

بعداز نگاه اجمالی به ظواهر و موضوعات کتاب بهتر است به نقطۀ عطف اثر یعنی نگارش به "زبان گیلکی" که زبان مادری مؤلف نیز هست بپردازیم.

از دیرباز رسم‌الخط و الفبای گیلکی، مورد مناقشه بین نخبگان و زبان‌شناسان این زبان بوده و هست؛ اما براساس دیدگاه شخصی به عنوان یک کاربر بومی زبان گیلکی، الفبای فونتیک درحال حاضر ملموس‌ترین و مورد استفاده‌ترین نوع نگارش بین حدود سه میلیون کاربر زبان گیلکی‌ست. برای آشنایی بیشتر می‌توان با یک جستجوی ساده در اینترنت فرهنگ لغت‌های گیلکی از جمله فرهنگ محمود پاینده، مرعشی، نوزاد و… انواع وبلاگ‌ها و نشریاتی چون گیله‌ وا، گیلان اوجا و. را پیدا و مطالعه کرد. البته مقدمه خوبی که بر کتاب "می شهر" نوشته شده یک دیباچه حاوی مضمون "چگونه متون گیلکی را بخوانیم" به همراه دارد که مخاطب را در چالش خوانش همراهی کرده و گره‌های ناملموس احتمالی در رسم‌الخط را باز می‌کند.

این کتاب با آنکه فقط در پانصد نسخه چاپ شده اما فتح البابی‌ست برای نگارش عموم مردم به زبان مادری و حداقل برای اینجانب این موضوع که نویسنده اثر زن است یا خیر موضوع آنچنان درخور توجه‌ای نیست. برای بنده این مهم قابلیت پرداخت دارد که مؤلفِ خانه‌دار این کتاب به آن‌هایی که "زبان‌های مادری اقوام" را در موزه‌ها می‌جستند و در اعماق ذهن هیچ زبانی را سزاوار هم‌آرایی با زبان معیارِ فارسی نمی‌دانستند، سند مکتوبی از کاربرد روزمره و ایفای صحیح خصلت پیام‌رسانی زبان و خط گیلکی داده است.

همانطور که می‌دانیم حق آموزش زبان مادری یک حقوق بنیادی‌ست که در اکثر اسناد بین‌المللی و داخلی حقوق بشر و شهروندی صراحتا به ان اشاره شده است؛ هرچند اگر رویکرد عملی با رویکرد رسمی تفاوتی فاحش داشته باشد.

جایی می‌خواندم که انسانها زبانی که با آن شکنجه شده یا شکست خورده و یا ناامید شده‌اند را زودتر از یاد می‌برند، زبان پارسی که به گفته‌ی زبانشناسان خود در قرن ششم مرده و فقط به صورت لوکس در دربارها از آن استفاده می‌شد و با استیلا و قدرت به‌صورت رسمی درآمد هنوز نمی‌پذیرد که وقتی سخن از "زبان فارسی" می‌شود باید بپرسد کدام زبان فارسی؟ هزارگی، زبان فارسی آیماق در افغانستان و زبان فارسی بخاریک در ازبکستان و یا زبان فارسی در آسیای میانه؟ چطور می‌تواند بپذیرد که کودک گیلک خواب‌هایش را هنوز به زبان گیلکی می‌بیند و زخم‌های حقارت و تمسخر کاربران زبان معیارِ مرکزگرا را فقط این‌گونه از یاد می‌برد؟

مونیکا اشمیت زبان‌شناس می‌گوید: "در همان لحظه‌ای که شروع به یاد گرفتن زبان دیگری می‌کنید، دو سیستم با یکدیگر شروع به رقابت می‌کنند" شما را به دوباره آموزی زبان مادری‌تان به‌ صورت جدی و اصولی دعوت می‌کنم تا از تک‌صدایی به چندصدایی و چالش‌های پیش‌رونده‌اش برسیم.

 

 


شماره 25 ماهنامۀ گیلان اؤجا منتشر شد

ماهنامۀ گیلان اؤجٰا با انتشار بیست و پنجمین شماره، چهار ساله می‌شود. و به همین مناسبت دوره‌ای جدید در قالبی متفاوت از نظر قطع و تعداد صفحات آغاز کرده که از این شماره با نام دفتر نخست، سال چهارم عرضه می‌شود. 

شمارۀ ۲۵ ماهنامۀ گیلان اؤجٰا با توضیح وضعیت جدید انتشار آغاز می‌شود که در آن به مطالب و اولویت‌های این شماره نیز اشاره شده است. سپس یاداشتی از رزا لوگزامبورگ با عنوان بزرگداشت روز اول مه، چگونه آغاز شد؟» منتشر شده است و در ادامه فریاد از این بیداد» را دربارۀ اینکه کارگران و مزدبگیران سال ۹۷ را چگونه گذراندند و در سال ۹۸ چه در پیش است، می‌توانید بخوانید. سپس دستمزدها و شرایط جنگی» آمده که به بررسی روند تعیین مزد و نقد آن پرداخته است. 

گزارش خسارت سیل در گلستان با عنوان عطای الهی یا بلای طبیعی» به همراه یاداشت یکی از همکاران نشریه که از ساری‌ دربارۀ مشاهداتی از سیل شرق مازنداران» فرستاده، مطالبی هستند که به بررسی وضعیت معیشت و زندگی مردم سیدۀ استان‌های مازندران و گلستان اختصاص دارد.

پروندۀ فعالیت‌های صنفی معلمان که به مناسبت روز ملی معلم در شمارۀ ۲۵ اؤجا تدارک دیده شده، با بخش دوم گزارش یک اعتصاب» که به گفت‌وگو با معلمان زن دربارۀ تحصن‌های صنفی سال گذشتۀ معلمان اختصاص دارد، آغاز می‌شود. پس از آن یاداشتی با عنوان روز معلم و مطالبات معلمان» و دیدگاه‌های چندتن از فعالین صنفی و صاحب‌نظران دربارۀ دلایل اعتراض معلمان ایران را می‌توانید بخوانید. 

آشپزخانه جنگی» چطور ارتش امریکا شیوۀ تغذیۀ شما را شکل می‌دهد؛ عنوان بخش اول ترجمۀ کتابی به همین نام است که زین پس به شکل پاورقی در اؤجا منتشر خواهد شد. 

بخش سوم سلسله یادداشت‌هایی با عنوان شورا چیست؟» هم در شمارۀ ۲۵ ماهنامۀ گیلان اؤجٰا منتشر شده است که به شکل‌گیری و فعالیت‌های انجمن‌های گیلان در مشروطه و پس از آن اشاره دارد. در ادامه نیز می‌توانید یادداشت آدمیت و ایران» دربارۀ اهمیت تاریخ و نقش مورخان ملی در انتقال تجربیات تاریخی به نسل‌ها را بخوانید. 

چند بند از مجموعه شعر کلو لند» اثر تازه و منتشر نشدۀ سیدعلی صالحی نیز که تجربۀ متفاوتی از این شاعر ارزنده است، در این شمارۀ اؤجا منتشر شده است. پس از آن، یادداشتی از یک جوان هنرمند مجسمه‌ساز که رنجنامۀ سهراب » نام گرفته، دربارۀ مصائب کار و زندگی او آمده که پایان بخش مطالب این شماره است؛ که خود با معرفی و انتشار اثری از هنرمند پیشکسوت دیگر بندرانزلی، پرویز حبیب‌پور آغاز شده بود. 

شمارۀ ۲۵ ماهنامۀ گیلان اؤجٰا، اردیبشهت ۱۳۹۸،در ۲۸ صفحه، به قیمت ۵۰۰۰ تومان، در دسترس علاقه‌مندان است.


 


کاپیتان کشتی ناجی پناه‌جویان در راه دادگاه در ایتالیا.

 کارولینا راکته به خبرنگاران گفت : اگر دادگاه آزادم نکند مهم نیست چون تاریخ گواه آزادی‌ام را می‌دهد».

این کاپیتان‌۳۱ ساله کشتی سازمان امدادی آلمانی به نام دیده‌‌بان‌دریایی۳» ۴۰ پناه‌جو را از دریای مدیترانه نجات داد.

لیبراسیون تیتر زده: آنتیگونه امروز ما یونانی نیست و بی‌تردید این زن آلمانی است.

قاضی دادگاه وی را تبرئه کرد و گفت : او به وظیفۀ انسانی‌اش عمل کرده است.



دفتر سوم از سال چهارم و دورۀ جدید انتشار ماهنامۀ گیلانˇاؤجٰا،تیر و مرداد ۱۳۹۸منتشر شد. طرح روی جلد شمارۀ ۲۶برگرفته از پوشۀ صفحۀ موسیقی شبانه 1»، اثر اسفندیار منفردزاده است و صفحۀ دوم اختصاص به معرفی ناصر رمضانی» هنرمند نقاش اهل انزلی دارد.

سرمقاله با عنوان تحریم؛ جنگ پنهان علیه زحمتکشان» به موضوع اثرات تحریم بر معیشت مردم و سوءاستفادۀ صاحبان قدرت از این وضعیت برای غارت بیشتر منابع ملی، اشاره دارد. سپس بازنشر مقاله‌ای را با عنوان اسماعیل، کارگری از هفت‌تپه» می‌خوانید که مروری دارد بر اعتراضات کارگری در هفت‌تپه و وضعیت کارگران پیشروی آن مانند اسماعیل بخشی، و بعد از آن یادداشتی در حمایت از چهار زن بازداشتی روز جهانی کارگر، مرضیه امیری، ندا ناجی، عاطقه رنگریز و آنیشا اسدالهی منتشر شده است.

قصابی، کسب و کار پزشکی» عنوان یادداشت بعدی منتشر شده در این شمارۀ اؤجٰادر نقد وضعیت پزشکی در استان گیلان با تمرکز بر بیمارستان حشمت رشت است. عروج و افول تأمین اجتماعی» یادداشت دیگری در ادامۀ این مبحث است که در شماره‌های پیشین نیز کمابیش به آن پرداخته شده، و به تاریخچه و ضرورت تأمین اجتماعی می‌پردازد.

سپس جدولی در مقایسۀ انواع تشکل در محیط کار» آمده که به تفکیک دامنۀ عضویت، عملکرد، روش و شرایط صندوق تعاونی، اتحادیه، کمیتۀ اعتصاب و شوراها را بررسی و عنوان می‌کند.

از دیگر مطالب خواندنی شمارۀ ۲۷ماهنامۀ گیلانˇاؤجٰا، گزارشی از پایانه و گمرک بندرانزلی‌‌ست که به مسائل و مشکلات این صنعت مهم شهرستان به قلم یک بچه‌شوفر پرداخته است.

یاداشتی دربارۀ پروژۀ زیست پالایی تسریع یافته در تالاب انزلی را با عنوان بایوجمی، راه نجات یا مرگ تالاب انزلی» نیز می‌توانید در این شمارۀ اؤجٰا بخوانید تا با چیستی و چگونگی این طرح مخرب محیط زیست بیشتر آشنا شوید.

در ادامه مقاله‌ای با عنوان فاصلۀ بیت‌کوین تا پول دیجیتال عمومی» آمده که پاسخ می‌دهد بیت‌کوین چیست و سوداگری با آن چگونه ممکن است؟ و در ادامه بخش سوم پاورقی آشپزخانۀ جنگی» که ترجمۀ کتابی‌ست دربارۀ اینکه چطور ارتش آمریکا شیوۀ تغذیۀ شما را شکل می‌دهد» منتشر شده است.

پایان بخش مطالب این شماره هم شعر» و معرفی کتاب شکوفه‌های زخم، گزیدۀ شاعران عرب» است و همچنین در حمایت از شبکۀ یاری کودکان کار و خیابان، بیانیۀ  آن تشکل علیه طرح جمع‌آوری کودکان خیابان در پشت جلد منتشر شده است.

شمارۀ  ۲۷ماهنامۀ گیلانˇاؤجٰا تیر و مرداد ۱۳۹۸،در ۲۸صفحه به قیمت۵۰۰۰تومان هم‌اکنون در دسترس علاقه‌مندان است.


برگرفته از ماهنامۀ گیلان اؤجا


مریم ایراندوست

چهره مصمم مریم ایراندوست از اراده‌ قوی او در راه مبارزه برای به کرسی نشاندن حقوق ن فوتبالیست ایران حکایت می‌کند. او سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ن ایران و سرمربی کنونی تیم فوتبال ن باشگاه ملوان بندر انزلی و یکی از موفق‌ترین و شناخته‌شده‌ترین چهره‌های فوتبال ن در ایران است.

مریم ایراندوست هم‌اکنون با اعضای تیم خود برای شرکت در بازی‌های دوستانه بین‌المللی فوتبال باشگاهی "دیسکاور فوتبال" که از تاریخ ۷ تا ۱۳ مرداد (۲۹ ژوئیه تا ۴ اوت) برگزار می‌شود در آلمان به سر می‌برد.

آسمان از ابر پوشیده شده است اما رنگ صورتی بنرها در محوطه برگزاری "دیسکاور فوتبال"، فستیوال بین‌المللی فرهنگی- ورزشی فوتبال ن، از درخشش ویژه‌ای برخوردار است.

فستیوال ورزشی "دیسکاور فوتبال"، جشنواره‌ای برای نزدیکی فرهنگ‌ها که توسط ن و برای ن برگزار می‌شود، امسال دهمین سال بنیان‌گذاری خود در آلمان را جشن می‌گیرد. استادیوم ورزشی "ویلی کرسمن" در منطقه کرویتسبرگ شهر برلین، پایتخت آلمان، این روزها شاهد مسابقات زیادی در ارتباط با این فستیوال است.

چهره مریم ایراندوست، سرمربی ۴۰ ساله و موفق فوتبال ن ایران که برای شرکت در این تورنمنت به آلمان سفر کرده است، در هنگام ورود به این استادیوم ورزشی می‌درخشد. او که موهای خود را با روسری سفیدی پوشانده است به همراه اعضای تیمش وارد زمین می‌شود.

سنگ‌اندازی‌ها

ایراندوست که خود فوتبالیست موفقی بوده اکنون به عنوان سرمربی تیم باشگاهی ملوان بندر انزلی ایران به کار مشغول است. او به خبرنگار دویچه‌وله از تلاش‌های زیاد و مبارزه‌ برای فوتبال ن و برابری حقوق ورزشکاران زن در ایران می‌گوید.

پس از اختلاف‌نظرها و مشاجراتی که سه سال پیش در باشگاه در بندر انزلی در پی اظهارات رئیس باشگاه درباره بازی ن روی داد، تیم فوتبال ن منحل شد. دو سال پس از آن با تغییر و تحولاتی که انجام گرفت مریم ایراندوست کار خود را دوباره به عنوان سرمربی تیم فوتبال ن در این باشگاه آغاز کرد.

او درباره این دوران می‌گوید: در این زمان من نواختن پیانو را یاد گرفتم و به تحصیل در رشته ورزش پرداختم اما این‌ها چیزی نبودند که من را از نظر درونی راضی کنند، چیزی در زندگیم کم بود. مبارزه بسیار سختی بود، احساس می‌کردیم مثل زندانیانی هستیم که در حصار بتونی به سر می‌بریم. حالا دوباره بازی می‌کنیم. این انرژی زیادی به ما می‌دهد.»

انرژی فوق‌العاده و انگیزه زیاد بازیکنان این تیم را در هنگام بازی با ۲۰ تیم دیگر شرکت کننده در فستیوال امسال دیسکاوری می‌توان دید.

ایراندوست با توجه به این خصوصیات بازیکنانش است که می‌گوید: این همان چیزی است که باعث ویژگی بازی فوتبال ن در ایران می‌شود.»

سرمربی تیم ملوان می‌افزاید: الان این طور نیست که مردها بگویند ن جایی در بازی فوتبال ندارند. اما شما هم در اینجا، در آلمان باید برای برابری حقوق ورزشکاران زن مبارزه کنید. در ایران هم درست همین است. اما پیشرفت‌های خوبی حاصل شده، الان امکانات زیادی به وجود آمده و حمایت‌های بیشتری از ما می‌شود. اما نی هم هستند مثل من که سنشان بالاتر است و برای آن‌ها این امکانات وجود نداشت. ما تلاش می‌کنیم این نیرو را در خودمان را حفظ کنیم و بهترین کار را برای بازیکنان جوان انجام دهیم.»

مادری دلسوز برای تیم

مریم ایراندوست می‌گوید:من در دوران کودکی به همراه پدرم به استادیوم می‌رفتم. بازیکنان تیم من به نسبت آن زمان ما، الان شرایط به مراتب بهتری دارند.»

ایراندوست که خود پسری ۱۷ ساله دارد می افزاید:احساس من این است، پس از این که دوباره مسئولیت تیم را برعهده گرفتم، مثل این می‌ماند که دوران بارداری سختی را پشت سر گذاشته‌ام. برای من اعضای تیم مثل خانواده‌ام هستند، بازیکنان مانند فرزندان من هستند و من احساس مادری نسبت به آن‌ها دارم. مادری سخت‌ترین کار دنیا است.»

تیم ایران در بازی خود گل‌های زیادی را به ثمر رساند. اعضای ذخیره تیم که روی نیمکت‌های ویژه نشسته‌اند نیز مثل بازیکنان در زمین، پس از هر گل از خوشحالی به هوا می‌پرند و هم تیمی‌های خود را تشویق می‌کنند. ایراندوست هم با شادی برای تشویق پیش بازیکنان می‌رود.

پس از آن که او از جلوی بنر صورتی رنگی که روی آن نوشته شده "شهامت مبارزه داشته باش" عبور می‌کند به سمت محل گفت‌وگو می‌آید و به صحبت در باره کار و بازی‌های هفتگی در ایران ادامه می‌دهد: ما خیلی دوست داریم مانند بازیکنان مرد با هواپیما به شهر محل بازی برویم و نه با اتوبوس. گاهی اوقات ۴۰ ساعت برای شرکت برای یک بازی در راه هستیم، ۲۰ ساعت رفت و ۲۰ ساعت برگشت.»

ایراندوست توضیح می‌دهد که سفر با اتوبوس ارزان‌تر است و "لیگ‌های مردان پول لازم را در اختیار دارند، اما لیگ ن نه". 

این مربی به عدم برابری دستمزد فوتبالیست‌های زن و مرد در تمام کشورهای جهان اشاره می‌کند: مثلا شما قراردادهای کریستیانو رونالدو را با مارتا یا آلکس مورگن مقایسه کنید، امکاناتی که در اختیار بازیکنان مرد و زن گذاشته می‌شود را با هم مقایسه کنید. این مشکل فقط مربوط به ایران نیست. ما باید برای تغییر این وضعیت در همه جا با یکدیگر همکاری و در این جهت تلاش کنیم.»

باران شروع به باریدن می‌کند. ایراندوست بارانی رنگارنگ خود را به تن می‌کند و در ادامه می‌گوید: بازی فوتبال مرا بسیار خوشحال و همزمان غمگین می‌کند.» سرمربی تیم ملوان در توضیح این موضوع می‌گوید: من از ده سالگی می‌خواستم فوتبال بازی کنم. به مادرم می‌گفتم دلم می‌خواست پسر باشم تا بتوانم بازی کنم. دلم می‌خواست برای این کار تغییر جنسیت بدهم. مادرم شوک شده بود. به او گفتم اگر می‌خواهی این کار را نکنم مردم را قانع کن و به پدرم بگو که مرا با خود به استادیوم ببرد تا بتوانم بازی‌های فوتبال را از نزدیک تماشا کنم.»

رفتن با شادی و بازگشت با اشک

ایراندوست تعریف می‌کند: حتی یک روز در استادیوم رفتم روی زمین تا بوی چمن زمین را استشمام کنم و روی زمین بازی بودن را احساس کنم.»

او ادامه می‌دهد: برای این موضوع رفتم دفتر مسئولان مختلف، دائما باید با مردها بحث می‌کردم تا بتوانم راهی را هموار کنم. شش ماه تمام با سری افراشته به دفاتر مختلف می‌رفتم و با چشمانی گریان بیرون می‌آمدم. اما در پایان موفق شدم، می‌بینید، الان ما اینجا هستیم.»

نیمه اول بازی به پایان رسیده است. ایراندوست با خرسندی لبخند می‌زند: آرزوی من برای آینده این است که ن اجازه ورود به استادیم‌های ورزشی را داشته باشند و بتوانند بازی‌ها را از نزدیک تماشا کنند. من خوشحالم و افتخار می‌کنم که بازیکن فوتبال شدم.»

"دیسکاور فوتبال" در سال ۲۰۰۹ میلادی توسط ۲۰ تن از ن به عنوان یک اتحادیه فرهنگی ورزشی در برلین پایه‌گذاری شد. هدف "دیسکاور فوتبال" مبارزه برای برابری حقوق ن ورزشکار و مبارزه با تبعیضات جنسیتی در این عرصه در جهان است. از ۱۰ سال پیش این اتحادیه فستیوال‌هایی را در کشورهای گوناگون برای تمرین و بازی‌های دوستانه فوتبال و دیدار و بحث و تبادل نظر در این باره برگزار می‌کند.

فستیوال امسال در برلین برگزار می‌شود و در این دوره از رقابت‌ها تیم‌هایی از آلمان، آرژانتین، شیلی، بولیوی، نپال، اسپانیا، سوریه، اردن، صربستان، ایتالیا، ارمنستان، استرالیا، لیبی، افغانستان، پاکستان، فرانسه، آفریقای جنوبی و گینه نو شرکت دارند.

منبع:

دویچه وله فارسی


دفتر سوم از سال چهارم و دورۀ جدید انتشار ماهنامۀ گیلانˇاؤجٰا،تیر و مرداد ۱۳۹۸منتشر شد. طرح روی جلد شمارۀ ۲۷برگرفته از پوشۀ صفحۀ موسیقی شبانه ۱»، اثر اسفندیار منفردزاده است و صفحۀ دوم اختصاص به معرفی ناصر رمضانی» هنرمند نقاش اهل انزلی دارد.

سرمقاله با عنوان تحریم؛ جنگ پنهان علیه زحمتکشان» به موضوع اثرات تحریم بر معیشت مردم و سوءاستفادۀ صاحبان قدرت از این وضعیت برای غارت بیشتر منابع ملی، اشاره دارد. سپس بازنشر مقاله‌ای را با عنوان اسماعیل، کارگری از هفت‌تپه» می‌خوانید که مروری دارد بر اعتراضات کارگری در هفت‌تپه و وضعیت کارگران پیشروی آن مانند اسماعیل بخشی، و بعد از آن یادداشتی در حمایت از چهار زن بازداشتی روز جهانی کارگر، مرضیه امیری، ندا ناجی، عاطقه رنگریز و آنیشا اسدالهی منتشر شده است.

قصابی، کسب و کار پزشکی» عنوان یادداشت بعدی منتشر شده در این شمارۀ اؤجٰادر نقد وضعیت پزشکی در استان گیلان با تمرکز بر بیمارستان حشمت رشت است. عروج و افول تأمین اجتماعی» یادداشت دیگری در ادامۀ این مبحث است که در شماره‌های پیشین نیز کمابیش به آن پرداخته شده، و به تاریخچه و ضرورت تأمین اجتماعی می‌پردازد.

سپس جدولی در مقایسۀ انواع تشکل در محیط کار» آمده که به تفکیک دامنۀ عضویت، عملکرد، روش و شرایط صندوق تعاونی، اتحادیه، کمیتۀ اعتصاب و شوراها را بررسی و عنوان می‌کند.

از دیگر مطالب خواندنی شمارۀ ۲۷ماهنامۀ گیلانˇاؤجٰا، گزارشی از پایانه و گمرک بندرانزلی‌‌ست که به مسائل و مشکلات این صنعت مهم شهرستان به قلم یک بچه‌شوفر پرداخته است.

یاداشتی دربارۀ پروژۀ زیست پالایی تسریع یافته در تالاب انزلی را با عنوان بایوجمی، راه نجات یا مرگ تالاب انزلی» نیز می‌توانید در این شمارۀ اؤجٰا بخوانید تا با چیستی و چگونگی این طرح مخرب محیط زیست بیشتر آشنا شوید.

در ادامه مقاله‌ای با عنوان فاصلۀ بیت‌کوین تا پول دیجیتال عمومی» آمده که پاسخ می‌دهد بیت‌کوین چیست و سوداگری با آن چگونه ممکن است؟ و در ادامه بخش سوم پاورقی آشپزخانۀ جنگی» که ترجمۀ کتابی‌ست دربارۀ اینکه چطور ارتش آمریکا شیوۀ تغذیۀ شما را شکل می‌دهد» منتشر شده است.

پایان بخش مطالب این شماره هم شعر» و معرفی کتاب شکوفه‌های زخم، گزیدۀ شاعران عرب» است و همچنین در حمایت از شبکۀ یاری کودکان کار و خیابان، بیانیۀ  آن تشکل علیه طرح جمع‌آوری کودکان خیابان در پشت جلد منتشر شده است.

شمارۀ  ۲۷ماهنامۀ گیلانˇاؤجٰا تیر و مرداد ۱۳۹۸،در ۲۸صفحه به قیمت۵۰۰۰تومان هم‌اکنون در دسترس علاقه‌مندان است.


برگرفته از ماهنامۀ گیلان اؤجا


شمارۀ ۲۸ ماهنامۀ گیلانˇاؤجا

دفتر چهارم از دورۀ جدید، شمارۀ پیاپی ۲۸، چهارمین سال ماهنامۀ گیلانˇ اؤجا منتشر شد.

روی جلد این شماره عکسی از زنده یاد یونس آماده»، معلم پیشکسوت و دبیرکل اسبق کانون صنفی معلمان گیلان» درج شده و متن دو سخنرانی از او به همراه یادداشت‌هایی از اعضای کانون صنفی معلمان گیلان، دربارۀ او را می‌توانید در قالب پروندۀ کوتاهی بخوانید.
طرح دیگر جلد مربوط به راهپیمایی کارگران آذراب» در اراک است. فردا روشن است؟!» عنوان نخستین یادداشت شمارۀ ۲۸ اؤجاست که به موضوع چیستی و چگونگی مطالبات تاریخی جامعۀ مدنی کشور پرداخته است. پس از آن مروری بر وضعیت کارگران گیلان در تابستان ۱۳۹۸ در قالب گزارشی با عنوان: دستمزدهای معوقه، اعتصابات نافرجام و اخراج» آمده است.

در ادامه می‌توانید پروندۀ ویژۀ معرفی یونس آماده و یادداشتی با عنوان فاصلۀ طبقاتی و آموزش و پرورش» را با موضوع مسائل آموزشی بخوانید.

بخش نخست مقالۀ آنچه نمی‌بینیم» که به نقد و بررسی تأثیر رسانه‌های اینترنتی بر جنبش‌های مدنی اختصاص دارد نیز در بیست و هشتمین شمارۀ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجا منتشر شده است.
مقالۀ امنیت ملی چیست و ناقضان آن، کیانند؟» از دیگر مطالب خواندنی این شمارۀ مجلۀ اؤجاست. که در ادامۀ آن می‌توانید گفت‌وگویی کوتاه با صدیقۀ مالکی‌فرد، همسر هاشم خواستار را نیز که با اتهام اقدام علیه امنیت ملی در بازداشت است، بخوانید.

پشت جلد شمارۀ ۲۸ به معرفی عکاس متولد بندرانزلی، محمد صیاد اختصاص یافته است و گزارشی اختصاصی از نخستین نمایشگاه عکس این هنرمند پیشکسوت را با عنوان ویرانی و مقاومت» در مجله منتشر شده است.

بخش چهارم آشپزخانۀ جنگی» که ترجمۀ کتابی است و هر شماره به صورت پاورقی منتشر می‌شود در شمارۀ ۲۸ می‌توانید بخوانید. همچنین خاطره‌ای کوتاه از توقفی کوتاه در رشت» که یادی‌است از نصرت رحمانی، در این شمارۀ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجا منتشر شده است.

شعرهایی از: قباد حیدر، ایراندخت صابری و سیدعلی صالحی نیز از مطالب خواندنی اؤجای بیست و هشتم است که با معرفی کتاب‌های رسیده به پایان می‌رسد.


شمارۀ 26 ماهنامۀ گیلان اؤجا

بیست و ششمین شمارۀ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا، دفتر دوم از سال چهارم خرداد ۱۳۹۸ منتشر شد. 

طرح روی جلد شمارۀ ۲۶ عی دستفروش در ییلاق ماسال اثر متین یزدانی است و پشت جلد پوستری از کانون صنفی فرهنگیان گیلان در تداوم حمایت از سیل‌زدگان. 

این شمارۀ گیلانˇ اؤجٰا با مقالۀ چگونه خصوصی سازی صنعت را نابود کرد؟» آغاز می‌شود که به نقد ت‌های خصوصی سازی و تأثیر آن بر تعطیلی صنایع در استان گیلان، با بررسی نمونۀ صنایع ابریشم می‌پردازد. سپس صورت وضعیت» آمده که به خبرهای معیشت و زندگی، مبارزات و مقاومت کارگران و مزدبگیران گیلان در ماه‌های اردیبهشت تا نیمۀ نخست خرداد ۹۸ اختصاص دارد. 

جنبش کارگری، از توهم تا واقعیت» عنوان مقاله‌ای‌ست که دربارۀ امکانات و مخاطرات جنبش کارگری و تشکلیابی آن نوشته شده. همچنین در پیوند تشکلهای کارگری با مسئلۀ بنیادی تأمین اجتماعی یادداشتی در ضرورت وجود اتحادیه‌ها و کانون‌های بازنشستگی-کارگری، پشتوانه‌ای برای تأمین اجتماعی» را می‌توانید در شمارۀ ۲۶ اؤجٰا بخوانید. در ادامه نیز ترجمۀ گفت‌وگویی با دبیر کل اتحادیۀ جهانی تأمین اجتماعی با عنوان پیامدهای اقتصاد دیجیتالی برای تأمین اجتماعی» منتشر شده است. 

دیباچه‌ای بر شعرها و ترانه‌های کار در گیلان و مازندران با عنوان کارآوا» از دیگر مطالب شمارۀ خرداد ماه ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا است. 

دو گفت‌وگو، نخست با زن شاعری در بندر انزلی که نخستین مجموعۀ شعرش را با مضامین محیط زیستی با عنوان مرزهای نیلوفری» منتشر کرده و دیگر گفت‌وگویی با کودک کار و خیابان در رشت با عنوان آرزوی انتقام در من و دوستانم مشترک است» نیز در این شماره مجله منتشر شده است. 

معرفی کمپین مردمی حفاظت از ساحل (مخیری) شریعتی آستارا» و معرفی گروه دوچرخه‌سواران همرکابان سبز بندر انزلی» هم در اؤجای ۲۶ خواندنی است. 

بخش دوم ترجمۀ کتاب آشپزخانۀ جنگی» و یادداشت آنچه در دانشگاه گیلان گذشت، همچنان به دنبال گلوله؟!» از دیگر مطالب منتشر شده در شمارۀ خرداد ۱۳۹۸ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا هستند؛ که با طرح و مطلبی در معرفی بیژن اسدی پور، هنرمند باسابقۀ انزلی آغاز و با پوستر برگزیدۀ پوپولیسم» از بهرام غروی، هنرمند جوان منجیلی به پایان می‌رسد. شمارۀ ۲۶ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا، خرداد ۱۳۹۸ در ۲۸ صفحه به قیمت ۵۰۰۰ تومان در دسترس علاقه‌مندان است.


برگرفته از

وبلاگ ماهنامۀ گیلان اؤجا


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها